مشخصات جامعه آنارشیستی از نگاه کروپوتکین و گادوین


 

کروپوتکین در کتاب علم نوین و آنارشیسم می‌گوید:

«آنارشیست‌ها جامعه‌ای را در تصور دارند که در آن همه روابط متقابل اعضایش نظم گرفته باشد، آنهم نه از طریق قوانین، یا به دست اقتدارگران خود گماشته یا برگزیده، بلکه به وسیله توافقهای متقابل میان اعضای آنجامعه، و به وسیله مجموعه‌ای از رسوم و عادات اجتماعی که با قوانین و جریان یکنواخت و عادی امور و خرافات متحجر نشده باشند، بلکه برحسب مقتضیات همواره قزاینده زندگی آزاد و به انگیزه پیشرفت علم و اختراع و پرورش پیوسته آرمانهای والا‌تر، مدام ببالند و مدام در راه اصلاح و تنظیم باشند. پس نه حکومت اقتدارگران باید در کار باشد، نه حکومت انسان بر انسان و نه جمود و بی‌تحرکی و بلکه تحولی مداوم آنچنانکه در طبیعت مشاهده می‌کنیم.»

اگر انسان ذاتا این توانایی را دارد که در یک همچو جامعه آزادی زندگی کند، اگر جامعه در واقع یک رویش طبیعی است پس پیدا است آنان که می‌کوشند قوانین انسان ساخته را تحمیل کنند یا چیزی را پی ریزند که گادوین «نهادهای خودسرانه» می‌نامید، دشمنان واقعی جامعه هستند و آنارشیستی که بر آنان می‌شورد و حتی تا مرز خشونت و ویرانگری پیش می‌رود به هر حال آدمی ضد اجتماعی نیست او بنا به استدلال آنارشیست‌ها نیرو و زندگی تازه می‌بخشد، فرد مسئولی است که برای ایجاد تعادل اجتماعی در سمت و سوی طبیعی‌اش تلاش می‌کند.

پا فشاری بر منشا طبیعی و ماقبل انسانی جوامع کما بیش همه نظریه پردازان آنارشیست را از گادوین گرفته تا عصر حاضر برآن داشته است که مفهوم «قرار داد اجتماعی» روسو را طرد کنند. همچنین این پافشاری آنان را واداشته که نه فقط کمونیسم اقتدارگرای مارکس را با آن تاکیدش بر دیکتاتوری پرولتاریا برای وضع برابری از راه نیروی بیرونی رد کنند بلکه سوسیالیسمهای گوناگون تخیلی پیش از مارکسیسم را نیز منکر شوند. در واقع‌‌ همان تصور تخیلی بیشتر آنارشیست‌ها را خوش نمی‌آید زیرا ساختار ذهنی بی‌انعطافی است که اگر با موفقیت تحمیل شده باشد مانند هر حکومت موجود پرورش آزادانه حکومت شدگان را خنثی خواهد کرد. از این گذشته آرمانشهر مانند جامعه‌ای کامل تصور شده و هر چیز کامل خود به خود از بالندگی بازایستاده است حتی گادوین دعویهای شتابزده‌اش را مبنی بر کمال پذیری انسان تعدیل کرد و توضیح داد که منظورش این نبوده است که انسان را می‌توان کامل گردانید بلکه انسان توانایی اصلاح و بهبود ناکرانمند را دارد مفهومی که به گفته او «نه تنها کمال پذیری را نمی‌رساند بلکه با کمال تضاد آشکار دارد.»