گفتار روز ( ۴۳) جمعه ششم مرداد ۱۳۹۶ – قسمت اول : جستاری در گزیده ای از کتاب آنارشیسم ، نوشته کالین وارد. ( در قرن بیستم، آنارشیسم در انقلاب ۱۹۱۱ مکزیک، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، واز همه برجستهتر در انقلاب اسپانیا، که در پی اش شورشی نظامی ای پدید آمد که جنگ داخلی ۱۹۳۹-۱۹۳۶ را تسریع کرد، نقش داشت…..
اما آنارشیست ها الزاماً به کلیشهی انقلاب نهایی، که بر خلاف بقیهی انقلابها پیروز میشود و آرمانشهر پدید میآورد، باور نداشتند. گوستاولانداور، آنارشیست آلمانی، اینگونه تصریح میکرد که:
«حکومت چیزی نیست که انقلاب آن را از میان ببرد، بلکه وضعیت یا رابطهای بین انسانها و شیوه ای از رفتار آدمی است؛ با ایجاد روابطی جدید و با رفتاری دیگر میتوان آن را از میان برد.»)
انقلاب اگر نتواند آرمانشهر پدید آورد ( که لزوما هم خود به خود نمی تواند و پدید نمی آورد ) اما لااقل می تواند ( به عنوان یک امکان ) به شرایط اسفبار حاکم بر مردم جامعه ، نقطه پایان گذارد و ناامیدی را به امید تبدیل کند و راهی نو را در پیش پای مردم گذارد که اینبار برخلاف همیشه به قدرت و حاکمیت اقلیت حاکم تن در ندهند و خود با مشارکت مستقیم در ساخت آینده سیاسی و اجتماعی خود بکوشند.
در واقع انقلاب قدم اول است و قدم بعدی ساختن جامعه ای نوین با روابطی نو را می طلبد که بستگی به مشارکت همگانی و خرد جمعی مردم در هر عصری دارد.
در ضمن نباید فراموش کرد که روند مبارزه عرصه کشاکش نیروهای مختلف با منافع گوناگون فردی و جمعی است و عدم توازون قوا و امکانات می تواند سرنوشت هر انقلاب و حرکتی را از اینور به آنور و به قولی از “این” به” آن” تغییر دهد.
مصاف ما با حاکمیت قطعا مصافی است نابرابر و تنها “آرمان مشترک جمعی “و ” تلاش همگانی” است که شانس تغییر را برایمان زنده نگه می دارد.