اتفاق ، هیچ ، هراس
هزاره ، زهرخند ، خلاص
آیاها در حافظه وُ وسواس
و نیست اتفاقی
که پاک کند حافظه را
کلونازپام ها هم خوب میدانند
حافظه رحمِ شعر است
و واژه های این شعر
به شعری دیگر می خزند
یعنی ما همیشه
یادمان می ماند
چگونه نسل غریبی هستیم
که حافظه اش
هرگز پاک نمی شود
حافظه
