نشست دوحه_قطر که توسط سازمان ملل به رهبری گوتریش و با حضور نمایندههای خاص دولتها و به منظور معرفی نمایندهی ویژهی سازمان ملل در امور افغانستان و گفتگو برای برونرفت از بحران افغانستان برگزار شده بود، مانند تمام نشستهای همیشهگی سازمان ملل، نافرجام و شرمآور بود.
در این این نشست که طالبان با توجه به نپذیرفتهشدن خواستهای شان از سوی سازمان ملل به گونهی اعتراضی اشتراک نکرده بود، اما نمایندههای غیر رسمی شان شرکت نموده و به خوبی از این گروه نیرنگباز تروریستی نمایندهگی نمودند.
نمایندههای ویژهی روسیه، چین، ایران و پاکستان در امور افغانستان به وضوح خواستهای طالبان را مطرح و از آن حمایت نمودند.
نمایندههای هم که گویا از آدرس جامعهی مدنی افغانستان دعوت شده بودند، نه تنها که مخالفین طالبان نبودند، بلکه در مواردی با طالبان همکاسه و همفکر بودند و هستند. یکی از این نمایندهها محبوبه سراج بود، که واضیح از سیاستهای طالبان لابی و حمایت نموده به عنوان مادر معنوی طالبان شهرت یافته است.
فیضالله ذلاند هم که در دورهی حکومت پیشین، به همکاری با طالبان در حملات انتحاری در دانشگاه کابل متهم شده بود و هویدا اندیشهی طالبانی داشت.
یعنی بدون حضور رسمی طالبان، در هر بخشی نمایندههای غیر رسمی طالبان حضور داشتند و نشست هم بدون کدام نتیجهای مطلوب به پایان رسید.
شرمآورانهتر اینکه گوتریش، دبیر کل سازمان ملل اعلام میکند که ما بدون حضور طالبان به نتایجی خوبی رسیدیم، اما نمیگوید که چی نتیجهی. یعنی اگر واقعا نتیجهی ملموسی گرفتهاید پس چرا شریک نمیکنید؟
اما واقعا پاسخ روشن این است که این نشست به نفع طالبان تمام شد و سازمان ملل از روی شرمندهگی و عوامفریبی به کلیگوییهای بیمورد پرداخت که مایهی ننگ بزرگ برای این سازمان است.
در اخیر؛ جانمایهی اصلی برگزاری این نشست شیوهی تعامل دولتها و سازمان ملل با طالبان بود، که حتی مقامات طالبان از آدرس غالب و بالادستی دیپلوماتیک حاضر به نشست نشد؛ هرچند که سازمان ملل چهرههای متمایل به تمایل به طالبان را برای نوعی باجدهی انتخاب نموده بود؛ و چون خواست اساسی و اولی طالبان، رسمیت شناسی بدون قید و شرط حکومت شان از جانب سازمان ملل و دولتها بود، و بعد معامله بر سر یک مقدار ارزشهای پوشالی، که چنین چیزی در ظاهر برای سازمان ملل پرهزینهتر به نظر میرسید.
نویسنده : رهیاب