غلامحسین ساعدی: بعد از مرگ هم فریاد خواهم کشید!


By Hasse-Nima Golkar

غلامحسین ساعدی: “بعد از مرگ هم فریاد خواهم کشید!”

ما نیز صدایِ پُر خروش «غلامحسین ساعدی» ها هستیم و پس از مرگ هم فریاد خواهیم کشید!

به دُنبال انتشار ویدئوکلیپ ای در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۴ مبنی بر اقدام شریرانه و لُمپنیزم آشکار “اِدرار کردن بر روی سنگ مزار غلامحسین ساعدی” و هتکِ حُرمت انسانی او توسط یکی از سلطنت طلبانِ هوادار «رضا پهلوی»، تعدادی از دوستان او فراخوانی برای شرکت در یک گردهمائی اعتراضی در روز یکشنبه ۹ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ عصر و همچنین گُلباران مزار او در گورستان «پِرلاشِز» (پاریس) به عنوان بزرگداشت از «آزادی بیان» مُنتشر کرده اند.

به یاد داشته باشیم که مدافعان و مُبلغّان سیستم شکست خورده ی سلطنتی دیروز – در هر شکل و شمایلی که باشند – کوچکترین تفاوتی به ویژه در اینگونه موارد با مدافعان و مُبلغّان دولت اسلامی حاکم بر ایران کنونی نداشته و نخواهند داشت.

بنابراین، ما این رفتار انتقام جویانه و فاشیستی را علیه هر شخصّیت سیاسی-فرهنگی مُترقی  در هر کجای جهان که باشد، شَدیدَن محکوم می نمائیم!

غلامحسین ساعدی؛ زاده ی ۲۴ دی ماه ۱۳۱۴ در شهر تبریز در شمال غربی ایران، یکی از پُرکارترین نویسندگان، نمایشنامه‌نویسان، روزنامه نگاران و روشنفکرانِ مارکسیست بود. وی با نام مُستعار «گوهر مُراد» نیز شناخته می‌شد و دَهها آثار مُتنوع و درخشانی در زمینه ی داستان‌، نمایشنامه، فیلمنامه نویسی با بهره گرفتن از عناصر نمادین (استعاره) بخاطر حاکم بودن جوّ خفقان آور پولیسی-امنیتی در جامعه، رَوایت هائی واقع گرایانه و خیال پردازانه از کمبودِ آزادی، نابرابری و بی عدالتی را مورد بررسی و نقد خود قرار می داد، از خود بجای گذاشته است:

– نخستین نوشته‌ها در سال ۱۳۳۲ منتشر شد

– بیست نمایشنامه از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۷

– هشت مجموعه داستان از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۷۷

– پنج رُمان از سال ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۵

– هشت فیلمنامه از سال ۱۳۴۸ تا۱۳۶۱

و …

غلامحسین ساعدی به دلیل نگاه عمیقِ اجتماعی و توانائی آفرینش شخصیت‌ها و فضاهای زنده، تأثیر بسزائی بر ادبیات و هنر مُعاصر ایران گذاشت. او در رشته ی پزشکی عمومی و روانپزشکی تحصیل و فعالیت می‌کرد، امّا علاقه ی اصلی‌اش به واسطه ی زندگی در فضای دیکتاتوری اجتماعی-سیاسیِ حاکم بر جامعه توسط سیستم پادشاهی مُطلقه ی «سلسله پهلوی»، همواره در ادبیّات و نمایشنامه ‌نویسی و پرداختن به مشکلات سیاسی و رَوان شناختی اجتماعی بود.

غلامحسین ساعدی به دلیل فعالیت در «سازمان جوانان حزب توده» برای نخستین بار در تابستان ۱۳۳۲ خورشیدی دستگیر و زندانی شد. او در خرداد ماه ۱۳۵۳ نیز توسط پولیسِ أمنیتی مَخوف شاه (ساواک) دستگیر شد و حدود یک سال زندانی گردید و مورد شکنجه ها ی وحشیانه قرار گرفت. او همچنین به دلیل ادامه دادن به فعالیت‌های سیاسی – اجتماعی‌اش، پس از سرنگونی  سیستم سیاسیِ حکومتِ «محمد رضا پهلوی» و قدرتگیری «آیت الله خُمینی» در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ و ادامه دار شدن همان دیکتاتوریِ فاشیستی رژیم شاه (امّا این بار دهها برابر خشن تر از آن زمان)، در سال ۱۳۶۰ خورشیدی به فرانسه گُریخت. زندگی در تبعید و دوری از زادگاهش، تأثیر روانی زیادی بر او گذاشت و باعثِ افسردگی و رنج او گردید، و سرانجام در ۲ آذر ماه  ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پِر-لاشِز به خاک سپُرده شد.

غلامحسین ساعدی تنها یک بار به عنوان یکی از اعضای «کانون نویسندگان ایران» با آیت الله خمینی دیدار داشت و پس از آن، مطلبی زیر عنوان «دیدار با کُروکودیل» از جمله نوشت: “علت دیدارمان این بود که دوباره سانسور پا گرفته بود … خمینی شروع به صحبت کرد؛ بسم‌الله! من متشکرم. این انقلاب فایده‌اش این بود که ما طلبه‌ها با شما نویسندگان و این‌ها نزدیک شدیم! آخرش هم گفت که شما مجبورید فقط راجع به اسلام بنویسید. اسلام مهم است! آن چیزی که مهم است اسلام است”.