By Hasse-Nima Golkar
اِسلام سِتیزی را می بایستی از مُسلمان سِتیزی جُدا کُنیم!
بر پایه گزارشهای منتشر شده در رسانههای اجتماعی، در شب چهارشنبه، ۲۹ ژانویه ۲۰۲۵، سالوان مومیکا هنگام پخش زنده در تیکتاک برای بیش از ۱۶۰ هزار دنبالکننده، توسط یک یا چند فرد ناشناس هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. این حادثه در خانهای امن در حدود ۳۰ کیلومتری جنوب استکهلم، که تحت نظارت پلیس در اختیار او قرار گرفته بود، رُخ داد. پس از این حمله، پنج نفر توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند، اما مدت کوتاهی بعد آزاد شدند، هرچند همچنان به عنوان “مظنون” تحت نظر هستند. این مسئله نشان میدهد که این ترور احتمالاً یک عملیات برنامهریزیشده بوده و نَه یک اقدام خودجوش.
دولت راستگرای سوئد اعلام کرده که شواهد اولیه نشاندهنده احتمال دخالت یک کشور خارجی است. در صورت اثبات این ادعا، ممکن است انگشت اتهام به سوی حکومت شیعهمحور ایران (یا بازیگران دیگر) نشانه رود. بررسی حوادث مشابه در سوئد نشان میدهد که ترورهای مشابه قبلاً به گروههائی مانند حزبالله لبنان و حشدالشعبی عراق نسبت داده شده است – گروههای شبهنظامیای که زیر فرمان مستقیم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت میکنند و به عنوان بازوی نظامی این رژیم فاشیستی حاکم بر ایران محسوب میشوند.
آنچه درباره سالوان مومیکا میدانیم
سالوان مومیکا در سال ۱۹۸۶ میلادی در یک خانواده آشوری-مسیحی در منطقه موصل عراق متولد شد.
بر اساس تحقیقات منتشر شده در روزنامه سوئدی داگِنز نیهِتِر (دی.اِن) او در سال ۲۰۱۷ رهبری دو گروه شبهنظامی مسیحی کوچک را بر عهده داشت که بخشی از یک ائتلاف بزرگتر علیه داعش و از حمایت دولت اسلامی در ایران برخوردار بودند. مومیکا شخصیتی جسور و غیرقابل پیشبینی داشت. با وجود حمایت از حزبالله، او همچنین تلاش کرد از دولت اسرائیل کمک نظامی دریافت کند که باعث شد برخی او را به جاسوسی برای اسرائیل متهم کنند. با این حال، او مدعی بود که همیشه به طور مستقل عمل کرده و انگیزه اصلیاش نفرت عمیق از اسلام بوده است.
در سال ۲۰۱۹، مومیکا درخواست پناهندگی سیاسی در سوئد داد. در ژوئن ۲۰۲۳، او قرآن را در برابر مسجد بزرگ استکهلم در جنوب این شهر به آتش کشید – اقدامی که برای آن مجوّز پلیس دریافت کرده بود. این حرکت باعث خشم گُسترده شد و در پی آن معترضان به سفارت سوئد در بغداد حمله کردند.
او به همراه شریکش سالوان ناجِم، بارها قرآن را به آتش کشید و با محکومیت گسترده و تهدیدهای متعدد مرگ مواجه شد. منابعی در عراق برای قتل او دو میلیون دلار آمریکا و یک قرآن ساخته شده از دو کیلوگرم طلا جایزه تعیین کردند.
هر دو نفر به اتهام “تحریک به خشونت علیه گروهی از مردم” در دادگاه کیفری شهرستان استکهلم محاکمه شدند. قرار بود دادگاه در ۳۰ ژانویه ۲۰۲۵ حکم خود را اعلام کند، اما پس از ترور مومیکا، تصمیمگیری به ۳ فوریه ۲۰۲۵ موکول گردید.
امروز حُکم علیه قرآنسوزان اعلام شد. سالوان ناجم، شریک مومیکا، به مجازات تعلیقی و جریمهی روزانه به دلیل تحریک علیه گروهی از مردم محکوم شد. دادگاه معتقد است که حتی اگر هدف از این آکسیون انتقاد از اسلام بوده باشد، این اقدامات به وضوح از چارچوب یک بحث و انتقاد مُستند فراتر رفتهاند. رئیس دادگاه در مورد این پرونده میگوید:
– در چارچوب آزادی بیان، فضای گستردهای برای انتقاد از یک دین بهصورت گُفتمان مستند و منطقی وجود دارد. اما اظهار نظر دربارهی یک دین به این معنا نیست که فرد مُجوز انجام یا گفتن هر چیزی را بدون خطر توهین به گروهی که این باور را دارند، به دَست میآورد.
مومیکا به عنوان یک پناهنده سیاسی، از حق دموکراتیک خود برای آزادی بیان در جامعه سوئد استفاده کرد. با این حال، ارتباطات او با گروههای راستگرای افراطی، نژادپرست و مهاجرستیز – گروههائی که خود در سرکوب صداهای مخالف سابقه داشتهاند – نشان میدهد که تصویر او به عنوان یک “مدافع آزادی بیان” پیچیدهتر از آن است که به نظر میرسد. با این وجود، ترور او، صرف نظر از هویت عاملان یا انگیزههایشان، تحت هیچ شرایطی قابل توجیه نیست. حق حیات، یک حق بُنیادین و غیرقابل سَلب است.
مرزهای آزادی بیان
اگر اصل نسبیّت مُعتبر باشد (که هست)، هیچ پدیدهای در هیچ جامعهای نمیتواند “مُطلق” تلقی شود. بنابراین، “آزادی اندیشه و بیان” نیز نمیتواند بیحدّ و مرز باشد. آزادی بیان نامحدود ممکن است حقوق دیگران را نقض کند – افرادی که ممکن است مانند “من/ما” فکر نکنند یا نخواهند به پذیرش ایدههای خاصی مجبور شوند. آسیب رساندن به سلامت ذهنی و روانی دیگران نباید تحت لوای آزادی بیان پنهان شود.
همانطور که انتظار داریم آزادانه دیدگاههای خود را بیان کنیم، دیگران نیز باید از همان حق برابر برخوردار باشند.
مطالعات روانشناسی و اجتماعی مُدرن تأیید میکنند که سُخنان نفرتآمیز، تحقیر، اِفترا و لفاظیهای اِنتقامجویانه – فارغ از شکل و نیّت – میتوانند آسیبهای روانی و اجتماعی ماندگاری بر جای بگذارند. از این منظر، ترور و قتل نیز نوعی آسیب روانی محسوب میشوند و بخشی از چرخهای گستردهتر از خشونت را تشکیل میدهند.
آزادی بیان در برابر مسئولیت اجتماعی
در حالی که آزادی بیان، اندیشه، و اخلاق از ارکان اساسی حقوق بشر هستند، این اصول باید در چارچوب قراردادهای اجتماعی و توافقات متقابل تعریف شوند. به عنوان مثال، آیا “پورنوگرافی کودکان” یا ترویج خشونت علیه دینداران باید تحت لوای آزادی بیان مجاز شمرده شود؟ آیا چنین “آزادی”ای جامعه را در برابر آسیبهای روانی و خشونت بیشتر، آسیبپذیرتر نخواهد کرد؟
مجازات افراد به دلیل بیاعتقادی به خدا یا مخالفت با دین، نقض آشکار حقوق بشر است. هیچکس نباید به دلیل بیان دیدگاههای سیاسی، فلسفی، دینی یا ضد دینی خود محکوم، زندانی، شکنجه یا اعدام شود.
از بین بُردن کتابهای دینی شخصی (در مقابل کتاب های عمومی) ممکن است از لحاظ اخلاقی و اجتماعی بحث برانگیز باشد، اما باید بخشی از حق آزادی بیان محسوب شود – مشروط بر آنکه موجب گسترش تنفُر یا تحریکِ خشونت نشود. تحت هیچ شرایطی نباید چنین اقداماتی جُرمانگاری شوند.
سیاستهای قرآنسوزی
سوزاندن قرآن دارای سوابق تاریخی است. یکی از برجستهترین نمونههای آن زمانی بود که خلیفه سوم اسلام، عُثمان بن عفاّن، دستور داد نسخههای مختلف قرآن را بسوزانند تا قرائت آن یکسانسازی شود.
در دوران معاصر، قرآنسوزی عُمدتَن توسط راستگرایان افراطی، چهرههای اقتدارگرا، و منتقدان صریح اسلام به عنوان نمادی از “دفاع از آزادی بیان” انجام میشود. این روند بهویژه در اُروپای شمالی، از جمله توسط راسموس پالودان در دانمارک و سالوان مومیکا و سالوان نَجم در سوئد، رواج یافته است.
اگرچه این اقدامات تلاشی برای به چالش کشیدن “هاله تقدُس” اطراف دین محسوب میشوند، اما همچنین میتوانند به رادیکالسازی بیشتر، تحریک خشونت، و توجیه سرکوب توسط افراطگرایان اسلامی مُنجر شوند.
برخی طرفداران، سوزاندن قرآن را با کارتونهای طنزی که توسط مجله فرانسوی «شارلی ابدو» منتشر شده مقایسه میکنند. آنها استدلال میکنند که تسلیم شدن در برابر خواستههای افراطگرایان تنها به سرکوب خشونتآمیز مخالفتها قوت میبخشد. با این حال، یک تفاوت اساسی وجود دارد: فعالیتهای فرهنگی و سیاسی «شارلی ابدو» و همچنین آثار ادبی سلمان رشدی را نمیتوان با سوزاندن قرآن برابر دانست. از منظر اخلاقی، راهبردی و تأثیر عمومی، روشهای فکری و هنری معمولاً مؤثرتر و کمهزینهتر هستند. هرگونه راهبردی برای مقابله با افراطگرایی باید عقلانی، راهبردی و با دقت طراحیشده باشد—راهکاری که از آزادی بیان حفاظت کند، در عین حال از تحریکات غیرضروری پرهیز نماید.
آزادی در برابر نفرتپراکنی
در حالی که آزادی بیان یک حقّ بُنیادین است، هر جامعهای محدودیتهای معقولی بر آن اِعمال میکند – از جمله ممنوعیت تحریک به خشونت و گسترش نِفرت. در برخی کشورها، قرآنسوزی یک اعتراض سیاسی مقبول شناخته میشود، اما در برخی دیگر، مِصداق نفرتپراکنی و تهدیدی علیه همزیستی مسالمتآمیز محسوب می گردد.
تاریخ نشان داده که خشونت و سرکوب هرگز قادر به از بین بُردن ایدهها نبودهاند. تنها راه مقابله با یک ایدئولوژی، پرداختن به ریشههای آن است – نَه صِرفَن سرکوب علائم آن.
چرخه انتقام-خشونت-انتقام از زمان ظهور هومو ساپینس-انسان های هوشمند و مدرن – ادامه داشته است. با این حال، جوامع باید تلاش کنند تا این چرخه را بشکنند تا اینکه اجازه دهند آینده آنها را دیکته کَند.