نویسنده:رنزو نواتوره (آندرهآ امِدِئو شِیرو).
آنارشیسم فردگرایانه، آنگونه که ما درک میکنیم — و میگویم «ما»، چون گروهی از رفقا نیز همینگونه میاندیشند — با هر نظام فکری بسته و هر مدرسهی علمی یا آکادمیک، با هر نوع اخلاق دینی و جزم گرا، و حتی با هر گونه ابتذالِ عقلانیِ آکادمیزه نیز،دشمن است.
هر شکلی از نظم و قانون، انضباط یا مدرسهروی، برای نجابتِ صادقانه و آوارهگی سرکشِ روح ما، زننده و نفرتانگیز است!.
فردگرایی برای ما نه یک موضع نظری، بلکه نیرویی خلاقه است؛ جوانیای جاودانه، زیباییای برانگیزاننده، جنگی رهاییبخش و زاینده.
•فردگرایی، تجلی باشکوه تن است و حماسهی تراژیکِ روان.
منطق ما، منطق بیمنطقی است.•
آرمان ما، نفی قاطعِ همهی آرمانهاست؛ برای پیروزی نهایی زندگیِ واقعی، غریزی، بیپروا و سرخوش.
کمال برای ما نه خواب است، نه ایدهآل، نه معما و نه راز؛ بلکه حقیقتی است زنده، نیرومند، درخشان و پرطپش.
تمام انسانها در ذات خود کامل هستند و تنها چیزی که ندارند، شهامت قهرمانانهی پذیرفتن این کمال است.
از همان لحظهای که انسانها زندگی را «وظیفه»، «دعوت» یا «رسالت» دانستند، شرم از نیروی بودن در آنها آغاز شد؛ و با پیروی از خیالهای موهوم، خود را انکار کردند و از واقعیت فاصله گرفتند.
وقتی مسیح گفت: «خودتان باشید، کمال در درون شماست»، جملهای بینظیر را بر زبان آورد که میتوان آن را چکیدهی نهایی زندگی دانست.
بیفایده است اگر متعصبین، الهیدانان یا فیلسوفان بخواهند با فریب و سفسطه، معنای این جمله را تحریف کنند.
زیرا درست در همین لحظه، مسیح خودش را نقض میکند: دعوتش به ریاضت، رسالت و ایمان، همگی فرو میریزند نه به دست دشمنان، بلکه به دست خودش و این، تراژدی حقیقی مسیح است.(این قسمت تضاد در مناسبات دینی را هم در گرو اثبات دارد).
اگر انسانها در برابر خورشید کورکنندهی این حقیقت چشم بگشایند، با رستگاری حقیقی و در عین حال خندهآور خود روبهرو خواهند شد.
این است بخش اخلاقی آنارشیسم فردگرایانه: نه مطلقا رمانتیک، و نه عارفانه، نه آرمانگرایانه و رهبانی، نه اخلاقی و نه ضداخلاقی بلکه غیراخلاقی، وحشی، خشمگین و جنگطلبانه.
اخلاقی که ریشههای درخشان خود را با لذت در خاک طبیعتِ بدویِ پگانی فرو برده و شاخههای سبزش را بر دهان بنفش و دوشیزهوارِ زندگیِ ناب گسترانده است.