نویسنده: بامداد
روز/زندان قصر:
-دیوارهای زندان قصر در مقابل این زندانیان کوتاهی میکردند
(این را رفیقم راوی میگفت و به سمت در ورودی زندان قصر نزدیک میشدیم)
با نگاهی که انگار هنوز در راهروهای نمور و تاریک آن سیاهچال گرفتار است.
من که از هر دولت، اقتدار و زنجیر سلسلهمراتب بیزارم، در باغموزه قصر قدم میزنم جایی که روزگاری ماشین مرگ رژیم پهلوی بود.
این دیوارهای خاکستری
این میلههای زنگزده نه فقط سنگ و آهن،
بلکه گواه رنج و عصیانیاند که تاریخ را لرزاندند عصیانی جمعی، بدون رهبر
که از دل مقاومتهای گمنام برمیخیزد.
اینجا، در این سلولهای سرد
نه تنها گروه ۵۳ نفر، محمد فرخی یزدی، عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری، احمد شاملو، نجف دریابندری، بیبی مریم بختیاری، بلکه زنان و مردان بیشمار گمنام از طبقات پایین جامعه محبوس بودند که ذهن و باورشان، در شبکهای از همبستگی بدون سلسلهمراتب هرگز در برابر ظلم تسلیم نشد.
خشم من از این ستم بیپایان، از این ماشین بیرحم که انسانها را به جرم آزادیخواهی له کرد
مثل آتشی در وجودم زبانه میکشد خشم علیه هر ساختاری که قدرت را متمرکز میکند و آزادی را سرکوب.
وارد یک سلول انفرادی میشوم.
(او) در را از پشت سر میبندد و تاریکی مرا در خود فرو میبرد، گویی تاریخ با تمام سیاهیاش روی سینهام سنگینی میکند.
بوی تعفن نم و خون، سردی سنگهایی که انگار رنج را در خود حبس کردهاند و صدای زنجیرهایی که در راهروها کشیده میشود،
مرا به سالهای دهه ۱۳۱۰ و بعد از آن میبرد.
اینجا رژیم پهلوی با شلاقهای کابل که پوست را میدرید با سلولهای تنگ که نور را بلعیده بودند و با آمپولهای مرگبار پزشک احمدی
انسانیت را هدف گرفت.
احمدی این هیولای بدون قلب با تزریق هوا و آب داغ جان انسانهایی چون فرخی یزدی، تقی ارانی و سردار اسعد را خاموش کرد.
او با همکاری هیولاهای زنجیری شهربانی، قتلهایی را رقم زد که با دروغ طبیعی جلوه میکردند مثل خفه کردن تیمورتاش با بالش یا مسموم کردن غذای سردار اسعد.
این جنایات که در سکوت سلولها انجام میشد
خشم مرا به جوش میآورد.
اینکه انسانی به جرم اندیشه به جرم عصیان با چنین بیرحمی حذف شود
نشاندهنده فساد عمیق رژیمهایی است
که خود را قیم ملت میخوانند!!.
اما در این سیاهی، فریادهای عصیان بلند بود فریادهایی جمعی، از دل مقاومتهای بدون نام و نشان.
گروه ۵۳ نفر، روشنفکرانی که در سال ۱۳۱۶ به اتهام فعالیتهای کمونیستی دستگیر شدند
بخشی از این جریان بودند با مجله جهان و ایدههای مشترک، استبداد پهلوی را به چالش کشیدند.
ارانی، فیزیکدان و روشنفکر
حتی در تب بیماری، با انگشتان لرزان روی تکههای کاغذ مخفی، ایدههای آزادی را مینوشت و به همبندیها درس میداد – اما این تنها بخشی از شبکهای بزرگتر بود که بزرگ علوی، عبدالصمد کامبخش، انور خامهای، ایرج اسکندری، خلیل ملکی و احسان طبری و بسیاری گمنام دیگر با پیامهای مخفی روی پارچههای کهنه و کدهای مورس که با ضربه به دیوارها منتقل میشد، آن را ساختند.
آنها با اعتصاب غذا و امتناع از اعتراف در بازجوییهای بیرحمانه، فریاد اعتراض سر دادند مقاومتی که نه به رهبری فردی
بلکه به همبستگی جمعی وابسته بود.
ارانی در سال ۱۳۱۸ با آمپول مرگبار احمدی کشته شد، اما نوشتههایش مثل خنجری در قلب رژیم زنده ماند. این گروه نماد عصیانی است که هیچ زنجیری نمیتواند آن را ببندد اما تنها نوک کوه یخی از مقاومتهای گمنام است!
زنان زندانی قصر که با ظلم مضاعف رژیم و مردسالاری روبهرو بودند عصیانی دوچندان داشتند عصیانی که از دل جوامع ایلیاتی، دانشگاهی و طبقات پایین برمیخاست، بدون نیاز به قهرمانسازی!!
بیبی مریم بختیاری، بزرگ زن ایل بختیاری که به سردار مریم معروف بود در جریان نهضت مشروطه در فتح تهران نقش کلیدی داشت و قلب ایل بختیاری را در دست داشت اما مقاومت او بخشی از جریان گستردهتری بود.
در دهه ۱۳۱۰ به دلیل نفوذش و فعالیتهای ضدحکومتی به قصر منتقل شد.
رژیم از او وحشت داشت نه فقط به خاطر شجاعتش، بلکه به خاطر اینکه زنی بود که اقتدار مردسالار و استبداد را به چالش کشید چالشی که زنان گمنام دیگر نیز در آن شریک بودند.
در سلولهای قصر بیبی مریم با داستانهای مبارزات بختیاری ترانههای ایلیاتی و پیامهای مخفی که با تکههای پارچه به دیگر زندانیان میرساند
امید را زنده نگه داشت، اما این امید از شبکهای جمعی برمیخاست که فاطمه سیاح، ملکه لقا و زنان گمنام از طبقات پایین جامعه کسانی که به دلایل سیاسی یا سرپیچی از هنجارهای مردسالارانه مثل ازدواج اجباری زندانی شدند
با زمزمه اشعار، نوشتن پیامهای مخفی، ترانههای محلی و اعتصاب غذا، آن را تقویت میکردند.
این زنان با وجود شکنجههای جسمی شلاق، گرسنگی، بیماریهای تیفوس ناشی از شرایط غیربهداشتی و تحقیرهای جنسیتی روحشان را تسلیم نکردند.
خشم من از این ستم دوچندان است از اینکه زنان به جرم اندیشه و شجاعت در این سیاهچالها با ظلمی مضاعف له شدند اما مقاومتشان نشاندهنده قدرت جوامع بدون سلسلهمراتب است!
احمد شاملو در سال ۱۳۲۵ به دلیل فعالیت در حزب توده در قصر زندانی شد.
او که هنوز در آغاز راه شاعری بود با زمزمه اشعار و نوشتن روی تکههای کاغذ مخفی علیه رژیم فریاد زد فریادی که با گفتوگوهای مخفی نجف دریابندری در دهه ۱۳۳۰ و یادداشتهای پنهان فرخی یزدی، تیمورتاش و سردار اسعد ادغام میشد.
تجربه قصر در اشعارش مثل مرگ نازلی و در آستانه بازتاب یافت جایی که درد و عصیان انسان را در برابر اقتدار به تصویر کشید.
نجف دریابندری با مطالعه و گفتوگوهای مخفی با همبندیها روحیهاش را حفظ کرد و بعدها گفت که قصر او را به عمق رنج انسانی برد اما ارادهاش را قویتر کرد.
محمد فرخی یزدی با اشعاری که دیوارها را لرزاند، رژیم را به سخره گرفت و در سال ۱۳۱۸ با آمپول احمدی کشته شد.
عبدالحسین تیمورتاش با یادداشتهای مخفی در جعبه اصلاح خیانت رژیم را افشا کرد و با بالش احمدی خفه شد.
سردار اسعد بختیاری با یادداشتهایی از مسمومیت غذایش تا لحظه مرگ مقاومت کرد.
و آن زندانی گمنام، که در فراق معشوقش آواز میخواند:
«به قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم؛ همه زاهد ریایی
سر برگ و گل ندارم به چه رو روم به گلشن؟
که شنیده ام از گلها؛ همه بوی بی وفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی
در دیر میزدم من که یکی از در درآمد
که درا درآ عراقی که تو خاص از آن مایی»
با صدایش قلب همبندیها را گرم کرد صدایی که بخشی از آوازهای جمعی و پیامهای مخفی بود فریادی علیه هر اقتدار، هر دولت، هر زندانی که انسان را به زنجیر میکشد.
شکنجهها در قصر وحشیانه بود: شلاقهایی که پوست را تکهتکه میکرد، سلولهای انفرادی که نور و هوا را میبلعید، گرسنگی که بدن را ضعیف میکرد، و آمپولهای احمدی که مرگ را در رگها جاری میساخت.
پزشک احمدی این ابزار رژیم با تزریق هوا یا آب داغ با مسموم کردن غذا یا خفه کردن، انسانها را حذف میکرد.
شایعه آمپولهایش که ترس را در دل زندانیان میکاشت بخشی از شکنجه روانی بود.
بازجوییهای طولانی، تهدید به مرگ و تحقیرهای جنسیتی علیه زنان، روح را هدف میگرفت.
اما این ظلم هرگز نتوانست عصیان را خاموش کند. گروه ۵۳ نفر با کدهای مورس، زنان با ترانههای محلی، شاملو با اشعارش و دریابندری با گفتوگوهای مخفی و هزاران گمنام دیگر نشان دادند که روح آزادی
حتی در سیاهترین سیاهچالها، زنده میماند،
از طریق شبکههای همیاری متقابل بدون رهبر.
این ستم به قصر محدود نشد.
زندان اوین این هیولای مدرن در تهران
پس از انقلاب ۱۳۵۷ با شلاق، اعدامهای دستهجمعی و انزوا جان هزاران نفر را بلعید.
دیوارهای اوین مانند قصر، فریادهای خاموش را در خود حبس کردهاند
فریادهایی از انسانهایی چون سهیل عربی، وبلاگنویس و عکاس که به جرم نوشتههایش علیه سرکوب و اقتدارگرایی، سالها در سلولهای اوین با اعتصاب غذا و روحی استوار مقاومت کرد.
کنار او، مردانی چون جعفر عظیمزاده، فعال کارگری که برای حقوق کارگران مبارزه کرد و زیر فشار بازجوییها و انفرادیها سر خم نکرد، و آرش صادقی، که به جرم دفاع از حقوق بشر و افشای ظلم، با بیماری و شکنجه در اوین روبهرو شد اما تسلیم نشد.
زنان اوین چون: پخشان عزیزی، فعال کوردتبار که برای حقوق زنان و اقلیتها مبارزه کرد و با مقاومت خاموشش در برابر شکنجهها روح همبندیها را تقویت کرد.
وریشه مرادی که به جرم دفاع از برابری و آزادی در سلولهای اوین گرفتار شد اما با پیامهای مخفی امید را زنده نگه داشت، شبکهای از عصیان را بافتند.
این نامها تنها بخشی از دریای مقاومت گمنامان اویناند.
کسانی که با اعتصابها، پیامهای مخفی و همبستگی، دیوارهای اوین را به لرزه درآوردند.
خشم من از این ظلم بیپایان از اینکه انسانهایی به جرم اندیشه و شجاعت در این سیاهچال مدرن خرد میشوند، چون طوفانی در وجودم میغرد طغیانی که علیه هر اقتدارگرایی شعله میکشد.
در خاورمیانه و فراتر از آن: ساییدنایا در سوریه، که به کشتارگاه انسانی معروف است، عوفر در فلسطین که فلسطینیان را به جرم مقاومت زندانی میکند و گوانتانامو با شکنجههای غیرانسانیاش هر روز انسانیت را له میکنند.
در زندانهای وحشتناک طالبان مانند بادامباغ کابل، زنان افغانستانی چون لیلا بسیم، که به جرم آموزش زنان و دفاع از حقوقشان در برابر تاریکی طالبان ایستاد و زیر شکنجههای جسمی و روانی روحش را تسلیم نکرد؛ منیژه صدیقی یکی از زنان معترض و زندانی سابق طالبان که به اتهام آتش زدن عکس رهبر نامرئی طالبان و شرکت در اعتراضات مدنی بیشتر از شش ماه در زندان طالبان بود و فرشته احمدی، که با فعالیتهایش برای آزادی زنان در سلولهای سرد و تاریک طالبان گرفتار شد اما با زمزمههای مقاومت امید را زنده نگه داشت، فریاد عصیان سر میدهند.
این زنان زیر وحشت طالبان، با گرسنگی، تحقیر و خشونت روبهرو شدند اما روحشان چون کوه استوار ماند.
خشم من از این ستم، از اینکه زنان به جرم ایستادگی در برابر ظلمت طالبان در چنین سیاهچالهایی له میشوند چون آتشی بیامان در جانم شعلهور است طغیانی که مرا به سوی مبارزهای بیوقفه علیه هر ظلم سوق میدهد.
این سیاهچالها ابزار دولتها و امپراتوریهاییاند که قدرت و سود را بر جان انسان ترجیح میدهند.
اما امروز در زمان حال، مقاومتهای آنارشیستی در حال شکلگیری است: جنبشهای ضدزندان مانند کمپینهای آزادی زندانیان سیاسی در ایران، شبکههای حمایت از پناهندگان در اروپا، یا جوامع خودمختار مانند زاپاتیستاها در مکزیک و روژاوا در سوریه که اقتصادهای تعاونی غیرمتمرکز و تصمیمگیریهای جمعی بدون دولت را میسازند.
این جایگزینها جوامع خودگردان، اقتصادهای مبتنی بر همیاری متقابل و مقاومتهای روزمره علیه سرکوب نشان میدهند که میتوانیم آیندهای بدون زندان و اقتدار بسازیم.
خشم من از این ماشینهای سرکوب، از این دیوارهایی که در هر گوشه جهان انسانها را به جرم اندیشه و عصیان خرد میکنند بیحد است، اما این خشم را به اقدام عملی تبدیل میکنیم، برای ساخت جهانی آزادتر در همین لحظه.
غروب/قصر زندان:
وقتی از سلول قصر بیرون میآیم،
نور روز مرا در بر میگیرد، اما خشمم فروکش نمیکند.
بیبی مریم، فاطمه سیاح، گروه ۵۳ نفر، شاملو، دریابندری، فرخی و آن زندانی عاشق، با عصیانشان نشان دادند که هیچ دیواری نمیتواند روح آزادی را زندانی کند اما این عصیان بخشی از جریان جمعی گمنامان است که امروز ادامه دارد.
آنها از دیوارهای زندان بزرگتر بودند!
ما، علیه هر دولت، هر زندان، هر ستم مبارزه میکنیم با ساخت جوامع خودمختار، اقتصادهای غیرمتمرکز و شبکههای همبستگی در زمان حال تا روزی که جهان از این سیاهچالها آزاد شود و صدای عصیان از قصر تا اوین و هر گوشه جهان، بیوقفه طنینانداز باشد.
راوی میگفت: با هر کس که پیمان و تعهدی ببندم او را به زندان قصر میآورم.
او راست میگفت ما تعهدی دیرینه بستیم با خودمان با زندانیان این قصر، زندانیان اوین، زنان زندانی که در بادامباغ کابل به جرم ایستادگی بازداشت شدند و پیمان بستیم تا مبارزه کنیم بر علیه هر نوع تفکر اقتدارگرایان و ظلمهایشان.
برای هزاران کودک که نوجوان میشوند و نوجوانانی که جوان؛ و جوانانی که با حس و تفکر آزادی برعلیه این چرخهی سرکوب ایستادگی میکنند و یا اعدام میشوند و یا در همان نوجوانی در خیابانها به گلوله بسته میشوند!.
ما تعهد و پیمان بستیم تا هیچ نوع تعهد و پیمانی با قدرتها؛ تفکراتی که حتی به اسم آزادی ولی در خدمت ظالمان و حاکمان باشد و یا هر راه و رسم سرمایهداری و قدرتها نداشته باشیم!.
برای زن
برای زندگی
برای آزادی
برای نفس کشیدن عمیق در میان آزادی
آزادی که همیشه آزاد بماند و هیچ کس اقدامی برای تقسیم کردنش نکند ما ایستادگی میکنیم و فریاد مبارزاتمان طنین درگوش هزاران کودک نسل بعد خواهد بود….
‘بامداد’
نیمه شب/ تهران
……………………….
{درپایان اسامی برخی از زندانیانی که در ایران و دیگر کشورها توسط دولت ها و حاکمان در زندانها شکنجه و اعدام شدند را آوردهام.
اینها اسامی یک تعداد از آن موج خروشان در بند هستند:
زندانیان و اعدامشدگان در ایران به جرم ایستادگی علیه رژیم:
-سهیل عربی:مبارز، وبلاگنویس و عکاس
به جرم نوشتههایش علیه سرکوب و اقتدارگرایی سالها در زندان اوین با اعتصاب غذا و روحی استوار مقاومت کرد. او بارها به اتهامات ساختگی مانند
توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام محکوم شد و زیر شکنجههای جسمی و روانی ایستادگی کرد.
-آرش صادقی: فعال حقوق بشر
به دلیل افشای ظلم و دفاع از حقوق زندانیان سیاسی، بارها در اوین زندانی شد. او با بیماری سرطان دستوپنجه نرم کرد اما حتی در سلولهای انفرادی و زیر فشار بازجوییها تسلیم نشد.
-نرگس محمدی: روزنامهنگار و فعال حقوق بشر
به جرم دفاع از حقوق بشر و افشای ستم رژیم، سالهاست در اوین زندانی است.
-عباس (مجاهد) کورکوری: معترض از ایذه
در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ به اتهامات ساختگی مانند محاربه و فساد فیالارض دستگیر شد. او در زندان شیبان اهواز زیر شکنجه و انفرادی مقاومت کرد و سرانجام در خرداد ۱۴۰۴ اعدام شد.
نام او نمادی از عصیان علیه ستم است.
-زهرا بهرامی: شهروند ایرانی-هلندی
در اعتراضات ۸۸ دستگیر شد. ابتدا به اتهامات سیاسی و سپس با اتهامات ساختگی مواد مخدر محکوم شد و در دی ۱۳۸۹ اعدام شد. خانوادهاش تأکید کردند که اتهامات مواد مخدر پس از دستگیری سیاسی او جعل شده بود.
-شیرین علمهولی: فعال کورد
در سال ۱۳۸۹ به اتهام محاربه در اوین اعدام شد.
او پیش از اعدام نامهای نوشت و از شکنجههای وحشیانهای که توسط بازجویان مرد متحمل شده بود، سخن گفت.
-مجیدرضا رهنورد: معرتض برعلیه رژیم
در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ در مشهد به اتهام محاربه دستگیر و در آذر ۱۴۰۱ بهصورت علنی اعدام شد. او تنها ۲۳ روز پس از دستگیری، بدون دادرسی عادلانه، به دار آویخته شد.
-محسن شکاری: معترض برعلیه رژیم
در اعتراضات ۱۴۰۱ به اتهام محاربه دستگیر و در آذر ۱۴۰۱ اعدام شد.
-الهه توحیدی: روزنامهنگار
در اعتراضات ۱۴۰۱ دستگیر شد و به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال زندان محکوم شد.
-نیلوفر حامدی: روزنامهنگار
به دلیل پوشش خبری قتل ژینا امینی دستگیر شد و به ۷ سال زندان محکوم شد.
-سپیده قلیان: فعال کارگری
در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ بازداشت شد و به اتهام توهین به رهبری به ۲ سال زندان محکوم شد.
-سها مرتضایی: دانشجوی معترض
در اعتراضات ۸۸ دستگیر شد و به ۶ سال زندان محکوم شد.
-محمد امین ولیان: دانشجوی معترض
به اتهام محاربه در اعتراضات ۸۸ دستگیر و در سال ۱۳۸۸ اعدام شد.
زنان و مردان افغانستانی زندانی یا کشتهشده
توسط طالبان:
-منیژه صدیقی: معترض برعلیه طالبان
به اتهام آتش زدن عکس رهبر نامرئی طالبان و شرکت در اعتراضات مدنی زندانی و شکنجه شد.
-فرشته احمدی: فعال مدنی
به جرم فعالیت برای آزادی زنان توسط طالبان در هرات دستگیر شد. او در سلولهای تاریک طالبان گرفتار شد، اما با زمزمههای مقاومت روح همبندیهایش را تقویت کرد.
-پریسا مبارز: فعال حقوق زنان
به جرم عدالت خواهی و برای آزادی زنان توسط طالبان دستگیر و شکنجه های شدید شد.
خواهران پریانی: معترض و خواهان آزادی
به جرم آتش زدند و اعلام کردند که برقع هیچ ربطی به هویت زنان افغانستان ندارد زندانی و شکنجه شدند.
-احمد ظاهر: معترض مدنی، در سال ۱۴۰۲ به دلیل سازماندهی تظاهرات علیه طالبان در بلخ دستگیر و اعدام شد.
-مهدی حسنی: معلم و فعال مدنی، به دلیل آموزش مخفیانه دختران در قندهار دستگیر شد و در سال ۱۴۰۳ در زندان طالبان کشته شد.
-حمزه الفت: فعال مدنی و حقوقبشری
به جرم انتقاد سیاسی از ظلم و ستم طالبان زندانی شد و پس از رهایی به بر اثر شکنجههای شدید جان باخت.
زندانیان زندان سیدنایا (سوریه)
-رشا شرفالدین: فعال مدنی سوری
در سال ۲۰۱۳ به دلیل فعالیتهای بشردوستانه دستگیر شد. او در سیدنایا زیر شکنجههای وحشیانه قرار گرفت و گزارشها حاکی از مرگ او در سال ۲۰۱۶ است.
-عمار الحمدو: روزنامهنگار
در سال ۲۰۱۴ به دلیل گزارش درباره جنایات رژیم اسد دستگیر شد. او در سیدنایا تحت شکنجههای شدید قرار گرفت و در سال ۲۰۱۷ اعدام شد.
-میسا غریب: فعال حقوق زنان
در سال ۲۰۱۵ دستگیر شد و به دلیل فعالیتهایش علیه رژیم در سیدنایا زندانی شد.
-احمد النمر: معترض سوری
در سال ۲۰۱۲ دستگیر شد و به اتهام تروریسم در سیدنایا زندانی شد. او در سال ۲۰۱۸ در جریان اعدامهای دستهجمعی کشته شد.
زندانیان زندان عوفر (فلسطین)
-خالده جرار: فعال سیاسی و عضو جبهه خلق برای آزادی فلسطین
او به دلیل فعالیتهای سیاسی و دفاع از حقوق فلسطینیان بارها بازداشت شده و تحت بازجوییهای سخت قرار گرفته است.
-مروه عثمان: فعال دانشجویی
در سال ۲۰۲۲ به دلیل شرکت در تظاهرات دانشجویی دستگیر شد و در عوفر زندانی است.
-محمد الخضر: معترض
در سال ۲۰۲۱ به دلیل پرتاب سنگ به نیروهای اسرائیلی دستگیر شد و در عوفر زندانی است.
زندانیان و اعدامشدگان در دیگر زندانهای مخوف دولتها:
-لائوگای (چین): یو شیائوبو
نویسنده و فعال حقوق بشر به دلیل درخواست دموکراسی در سال ۲۰۰۹ زندانی شد و در سال ۲۰۱۷ در زندان درگذشت(بهتر است بگویم توسط دولت چین به قتل رسید!)
-زندان بلک بیچ (گینه استوایی): فرانسیسکو ماسیاس مخالف سیاسی، در سال ۱۹۷۹ در این زندان اعدام شد.
-زندان دلفین سیاه (روسیه): سرگئی مگنیتسکی
وکیل و افشاگر فساد او به دلیل افشای فساد مالی مقامات روس تحت شکنجه قرار گرفت و در شرایط غیرانسانی جان باخت.
-زندان هوهن شونهاوزن (آلمان شرقی سابق):
اریکا ولف فعال سیاسی
در دهه ۱۹۷۰ به دلیل انتقاد از رژیم کمونیستی زندانی شد و تحت شکنجههای روانی قرار گرفت.
[زندان و زندانی:…….
جرم:………
علت مرگ:……..
مدت اسارت:……..]
این نامها تنها بخشی از دریای بیکران رنج و مقاومتی هستند که در برابر ماشینهای سرکوب رژیمهای خونخوار ایستادهاند.
از اوین تا سیدنایا
از گوانتانامو تا عوفر
و از بادامباغ کابل تا سیاهچالهای چین و روسیه،
این انسانها با خون و روحشان فریاد آزادی سر دادهاند.
خشم من از این ظلم بیپایان
از این دیوارهای سرد که جان انسانها را به جرم اندیشه و عصیان خرد میکنند
چون طوفانی در وجودم میغرد.
این خشم، سوختی است برای مبارزهای بیامان علیه هر اقتدارگرایی، هر ستم، و هر زنجیری که آزادی را به بند میکشد.
(در فهرست زندانیان، جای یک نام و مشخصات آن خالیست!، اسامی زندانیان بی صدا و گمنام را شما بنویسید)
ایستادگی و آگاهی رمز پیروزی است، اگر سکوت کنیم و تماشاگر بمانیم، هزاران هزار انسان آزاده و مبارز
از طریق همین زندان ها به کام مرگ کشانیده میشوند.
………………………
منابع استفاده شده:
۱_ اطلاعات و توضیحات رفیق راوی
۲_ زنان در تاریخ معاصر ایران
۳_ «۵۳ نفر» نوشته بزرگ علوی
۴_ شاملو: شاعر آزادی
۵_ خاطرات نجف دریابندری
۶_اطلاعات و گزارشهای سازمان عفو بینالملل
۷_گزارشهای هرانا
۸_گزارشهای شورای ملی مقاومت ایران
۹_گزارشهای مرکز حقوق بشر ایران
۱۰_گفتگوهای زهرا موسوی
۱۱_ سایت های آنارشیستی و….