امروز در سالگرد خیزش «زن، زندگی، آزادی»، یادآور میشویم که این جنبش نه صرفاً یک واقعهی سیاسی، بلکه خیزشی تاریخی، انسانی و فرهنگی است که ریشه در دههها مقاومت، رنج، و آرزوی آزادی در سراسر ایران دارد. از خیابانهای تهران تا میدانهای کردستان، از دانشگاهها تا کارخانهها، از خانههای کوچک کارگران تا زمینهای خشکیدهی کشاورزان، صداهایی برخاست که در یک شعار مشترک به هم گره خورده است : «زن، زندگی، آزادی».
این جنبش در خون مهسا (ژینا) امینی شعلهور شد، اما پیش از او نیز در صدای کارگران اعتصابی، در پایداری معلمان، در ایستادگی دانشجویان، و در فریاد مادران دادخواه حضور داشت. پس از او نیز این شعله نه خاموش شد و نه خاموش می شود ؛ چرا که هر روز، در برابر سرکوب و ستم، زندگی مردم این سرزمین به میدان مبارزه ی تازه ای بدل میگردد.
امروز اعتصابات کارگری و مردمی در سقز، همان شهری که مهسا در آن زاده و صدایش جهانی شد، حلقهای دیگر از این زنجیره مقاومت است؛ اعتصابی که نشان داد پیوند میان عدالت اجتماعی، معیشتی و آزادی سیاسی جدانشدنی است.
امروز نام محمد رشیدی نیز، کشاورزی که در پی اعتراضات به حق کشاورزان و به ضرب گلوله نیروهای سرکوب جان باخت، در امتداد همین خط مقاومت میدرخشد. خون او همچون خون هزاران جانباخته پیش از او، سندی است بر تداوم جنایات جمهوری اسلامی و همزمان چراغی است برای ایستادگی و امید مردمی که کرامت انسانی را طلب میکنند.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» با همهی تنوع صداها و خواستها، جوهرهای مشترک دارد: نفی سلطه و تبعیض، و مطالبهی آزادی و برابری. ما در بزرگداشت این جنبش، بار دیگر تأکید میکنیم که این مبارزه فراتر از فرد و واقعهای منفرد است؛ این جنبش، زنجیرهای تاریخی است که کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، اقلیتهای ملی و دینی، کشاورزان و همه فرودستان این سرزمین در آن شریکاند.
یاد ژینا امینی، محمد رشیدی و تمامی جانباختگان این راه، در حافظهی جمعی ما زنده خواهد ماند. و هر فریاد و سرخم نکردن تازهای، جوانهای از همان بذر آزادی است.
۲۵ شهریور ۱۴۰۴
جبهه آنارشیستی