«سرمایه چیست و از کجا می آید؟»
فرض کنید یک یک سرمایه دار برای تولید کفش 500000 سرمایه گذاری کرده
380000تومان از آن را صرف خرید مواد خام می کند
20000برای مخارج کارخانه کنار می گذارد
100000 تومان هم به کارگر حقوق می دهد
حال فرض کنیم 5000 کفش تولید شود و قیمت هر کفش 100تومان باشد.
بورژوای قصه ما در صورت فروش تمام کفش هایش به همان اندازه ای که سرمایه گذاری کرده،یعنی 500000 تومان دشت می کند!
اما آیا به همین اکتفا خواهد نمود و برایش کافیست؟
آیا اصلا هدف سرمایه دار و سرمایه داری این است که به همان میزان پول اولیه سرمایه گذارده شده نتیجه بگیرند؟
هرگز!
سیستم سرمایه داری قاعده:
پول_کالا_پول را دارد
سرمایه دار با یک پول اولیه کالا تهیه می کند
سپس همان کالا را دوباره به پول تبدیل می کند
منتهی پول دوم،برای رفاه حال یا بهتر بگوییم:مفت خوری سرمایه دار
بیشتر از پول اول است!
حال این زیادت نهایی از کجا ناشی می شود؟
بیایید داستان خود را ادامه دهیم…
سرمایه دار می بیند خیلی هنر کند و عرش و فرش را به زمین و زمان بدوزد،تازه می تواند به میزان پول اولیه، چیزی به جیب بزند
اما اساس سرمایه داری می گوید:پول نهایی از اولی بیشتر نباشد،گاوت هشت دوقلو زاییده!
به تعبیری بر همین منوال پیش بروی اصلا سرمایه دار نیستی!
اینجاست که چراغ دل سرمایه دار روشن می شود
380000×2=760000(مواد خام)
20000×2=40000(مخارج جانبی و غیر جانبی کارخانه)
او تصمیم میگیرد که مواد خام و مخارج کارخانه را دو برابر کند و به اندازه دو برابر کردنشان،به سرمایه گذاری اولیه خود بی افزاید و سپس آن را اعمال کند
اما آیا حقوق کارگر که نیروی کار خود را به سرمایه دار می فروشد هم ×۲؟
به هیچ وجه!
پس با یک حساب سر انگشتی متوجه می شویم این آقا یا خانم بورژوا،به جای ۵۰۰ هزار تومن باید ۹۰۰ هزار تومن سرمایه گذاری کند:
760000+40000+100000=900000
پس در نتیجه با افزایش مواد خام و مخارج،اگر منظم کار کند می تواند دو برابر بیشتر از قبل محصول تولید کند یعنی به جای 5000 تا،10000 کفش می سازد
حال اگر قیمت کفش را همان 100 تومان فرض کنیم
پول دوم یا نهایی سرمایه دار می شود:
10000×100=1000000
این رقم که سرمایه نام دارد،نه تنها بیشتر از آن 500000 تومان حالت اول بود که صحبتش را کردیم
بلکه از 900000 تومان حالت دوم هم فزونی می یابد.
1000000_900000=100000
صد هزار تومان ناقابل بیشتر است!
و همین صد هزار تومان ناقابل کافیست تا بورژوای گاو زاییده قصهمان را به یک بورژوای خوب تبدیل کند
چرا که او دیگر سرمایه به دست آورده!
این سرمایه از کجا ناشی شد؟
همان صد هزار تومان ناقابل
و این صد هزار تومان در اقتصاد سیاسی آنارشیست ها و مارکسیست ها،ارزش اضافی نام دارد!
بله ارزش اضافی
چیزی که طی مثال بالا تعریف و تشریح کاملش را دیدید و می تواند برای ما یک نتیجه قطعی خلق کند:
سرمایه پولیست که ارزش اضافی به دنبال دارد
اما این ارزش اضافی یهو از کجا پیدایش شد؟
چرا در حالت اول نبود؟
اصلا این مقدار پول حق و حقوق چیست یا کیست؟
برای سرمایه دار است به صرف اینکه آن را به جیب می زند یا…؟
درست حدس زدید!
این ارزش اضافی
همان پیکره و زنجیریست که کارگر را استثمار می کند!
سرمایه دار برای سرمایه دار شدنش، مواد خام و مخارج کارخانه(موضوع کار و ابزار کار) را دو برابر کرد
یعنی کارگر هم باید در حالت معمول،دو برابر بیشتر کار کند
تا دو برابر محصول تولید گردد.
اما آیا این دو برابر روی دستمزد کارگر هم کشیده خواهد شد؟
آیا کارگر به جای 100000، دویست هزار تومان خواهد گرفت؟
دیدیم که،هرگز!
چرا که اگر به مثابه افزایش وسائل تولید، مزد نیروی کار هم بالاتر رود،خب شکم سرمایه دار را کی سیر کند؟
گردش ها و کازینو ها و ميتينگ های میلیاردی اش را کدام مادر مرده ای تامین نماید؟
با افزایش دو برابری مزد کارگر،همان آش می شود و همان کاسه
یعنی سرمایه دار دیگر سرمایه دار نیست چرا که ارزش اضافی ندارد
پس برای اینکه سرمایه(پول دارای ارزش اضافی) تولید کند،از کارگر چند برابر کار می کشد،اما مزد آن چند برابر کار را پرداخت نمی کند
مثلا اگر کارگر با ۶ ساعت کار کردن،می تواند فرایند کاری خود را به سرانجام برساند و بعد برود نیروی کارش را بازیابی کند(چون اگر به پرستیژ همایونی عده ای بر نمی خورد،کارگر هم انسان است و نیاز به غذا،استراحت،تفریح و…. دارد)،۱۲ ساعت جان می کند
اما سرمایه دار خیلی انصاف به خرج دهد، مزد ۶ ساعت کار او را می دهدش
یعنی انگار نصف برای خود کار می کند،نصف برای سرمایه دار
و آن نصفه ای که برای سرمایه دار است کاملا غیر معقول و اضافیست، چرا که اگر جوانب به درستی رعایت می شد و سرمایه دار مفت خوری نمی کرد، هم نیاز نبود،هم پولی که برای اوست در جیب سرمایه دار نمی رفت!
پس فکر کنم حال بدانید که چرا شکم سرمایه دار از فرط فربگی،روز به روز به ایربگ بودن نزدیک می شود.
این استثمار همه جا وجود دارد و ما در ایران تا مغز استخوان درکش کردیم
استثماری که باعث تجمیع تمام مناسبات تولید و ثروت در دست اقلیت سرمایه دار رانتی_دولتی قرار دارد
این اقلیت گاهی اسم های متفاوتی بر خود می نهند
ولی وقیح فقیه،ملا و آخوند ،سپاهی،ایثارگر،جانباز،بسیجی اقتصادی(بابک زنجانی)،رئیسجمهور جهادی(رئیسی و پزشکیان)،سرمایه داران اقتصاد مقاومتی،مکتب نیاوران،اصلاح طلب،اصولگرا،یاسر جبرائیلی،درخشان،موسی غنی نژاد،علیزاده و….
اما خب آزادی خواهان بیچاره جغرافیای ایران درک کرده اند که:
سک زرد برادر شغال است!
قضیه سادست:
او سرمایهاش را وسط گذاشته،
و تو جسمت را.
اما او سرمایهاش را دوباره به جیب میبرد،
و تو انگشتانت را نه.
Rebellion(m.n)