موقع ورود به دانشگاه تعداد زیادی از زنانی که چادر پوشیده اند، دانشجویان زن را تقریبا با هر پوششی به جز چادر محاصره میکنند و مورد فحاشی قرار می دهند. استفاده از واژه هایی مانند فاحشه و جنده متداول هستند.
در محوطه دانشگاه نیروهای ضدامنیتی از خارج دانشگاه حضور دارند و با بیسیم و کلت کمری به دلایل مختلف مانند پوشش، نوع راه رفتن و تعامل کردن و حتی بدون دلیل با دانشجویان درگیر می شوند و کارت دانشجویی می خواهند.
در این سیستم معیوب اکثر اساتید واقعی و صاحب صلاحیت یا اخراج و یا مجبور به بازنشستگی شده اند و در عوض دانشجویان مقاطع بالاتر بدون دریافت حقوق به تدریس به دانشجویان سال پایین تر مشغول اند و چون خود آنان نیز تحصیلکرده چنین سیستم معیوبی اند عملا امکان انتقال هیچ دانشی وجود ندارد.
باقی اساتید باقی مانده و کارکنان دانشگاه بعضا افرادی متصل به دستگاه سرکوب و بد سابقه هستند: استاد درس روانشناسی نقل میکرد که چه طور به عنوان روانشناس زندان مشغول به کار بوده است و در هشت بار اعدام کردن شخصی نقش داشته.
او میگفت ما هربار زندانی را احیا می کردیم و بعد از دو هفته دوباره او را دار می زدیم و در این دو هفته زندانی اگاهی و هوشیاری اش را بازمی یافت و از مرگ مجدد اش اگاه میشد.
دانشگاه دارای بخش آموزش و خدمات رفاهی است.
جایی که عملا فرصت تحقیر و توهین بیش تر برای دانشجویان را فراهم میکند.
نیروهای اداری دانشگاه مجبور اند به تنهایی و با دستمزد کم و با درگیری های بین فردی و سازمانی فراوان و خبر چینی های گسترده کار کنند.
و در نتیجه فشار این موضوع، به مراجعین و دانشجویان فشار می آورند و از انجام وظایف شان و راهنمایی و کمک کردن خودداری می کنند.
هزینه های دانشگاه عملا برای دانشجویان غیرقابل پیش بینی شده اند و آن ها به دلایل مختلف مبالغی کلان را از دانشجویان طلب میکنند.
بنابراین تامین هزینه زندگی و تحصیل به یک مشغله استرس و وحشت آور دائم تبدیل گردیده است.
شوراهای صنفی یا ایجاد نمی شوند و یا بسیاری تعطیل می شوند و دانشجویان نهاد میانجی و صدای مستقلی برای بیان اعتراض هایشان ندارند.
معمولا به ما می گویند:
که چرا ثبت نام کردید؟ و انصراف بدهید و قوانین ما همین طور اند!
و شما باید اطاعت کنید
در حالی که این قواعد در ارتباط با دانشگاه های دولتی و آزاد تقریبا یکسان اند و جوانان انتخاب های چندان دیگری ندارند و این جزو معدود راه های آنان برای تحصیل و ارتقا و حتی مهاجرت است.
و قریب به اتفاق ما دانشجویان، شهروندان ایرانی هستیم و این نهاد ها با ثروت عمومی ما تاسیس شده اند.
به علاوه هزینه انصراف از تحصیل در صورت ورود به دانشگاه بسیار بالاست و تامین چنین هزینه ای نیز از توان ما خارج است.

