علی کوچیکه یا خس و خاشاک؟ شاید هیچکدام!


چندسال پیش احمدی نژاد مخالفان حکومت و دولت وقت را خس و خاشاک خواند.گرچه این عبارت به شکل مستقیم از احمدی نژاد است اما بدون شک او تنها کسی نیست که چنین می اندیشد.منطق طرد و توهین کردن افراد مخالف و منتقد سیستم های سیاسی و اجتماعی، فراگیر و مرتبط با نظم و ساختاری بزرگ تر از تعدادی از سیاستمداران میباشد.

ماجرا دقیقا آن جاست که آنچه که ترامپ و احمدی نژاد را به توهین و لگد کردن مخالفان وا می دارد؛ساختار های قدرت دارای تجمعی است که آن ها از آن تغذیه می شوند و به طبع از آن مراقبت و حراست می‌کنند.نظم موجود مقدسی که برای بسیاری سود های فراوانی به همراه دارد و مخالفان اش را حذف میکند.

اما اگر بپرسیم که مرز این نظم همه جانبه کجاست،پاسخ ما چه خواهد بود؟

این نظم در سراسر جوامع جریان دارد.بنابراین اگر به شکل مستقیم از یک سیاستمدار چنین چیزی را نشنیده باشید یا خوش شانس باشید و در جلسات بازجویی مخاطب خس و خاشاک و اشغال بودن قرار نگیرید،در موضع مخالفت و عصیان،حتما از طرف نهادهای انتخاب گر و نهاد های تادیبی مانند مدارس و حتی خانواده‌ مورد بی ارزش سازی واقع شده اید.

افراد شاغل در نهاد های تادیبی و خانواده لزوما اندازه سیاستمداران و صاحبان قدرت از نظم موجود سود نمی برند اما آن ها نیز دلایل دیگری برای تبعیت از نظم موجود دارند.

گروه های انسانی به شکل کلی پدیده های آشنا و کم خطرتر را ترجیح می دهند زیرا احتمالا در طول تاریخ به حفظ بقا نزدیک تر بوده است و آستانه ریسک را پایین می آورد و از روش ها و ارزش های موجود حراست میکند یا بسیاری مایل نیستند که آشکارا هزینه مخالفت کردن را بپردازند.بنابراین می توان دریافت که به دلایلی متفاوت چنین نظمی در جامعه تولید و بازتولید می‌گردد.

فقط با کلمات تحقیر میشویم؟

پاسخ منفی است.هنجارشکنان،عصیانگرها و آن هایی که مخالفت می‌کنند.در مناسبات اجتماعی کم برخوردارتر خواهند بود و لذا درگیر اشکال مختلف بی قدرتی و فقر می شوند.انسان در فقر مادی تحقیر می‌شود.و می‌تواند از کمبود روابط و پذیرش توسط انسان های دیگر رنج ببرد.

یک دوگانه،راه حل چیست؟

در این نقطه به نظر میرسد که چاره ای جز آن که گردن بنهیم و در مقابل نظم موجود خم بشویم و یا هزینه های این ایستادگی را بپردازیم وجود ندارد.از آن جایی که پذیرفتن یک نظم معیوب و تحقیر آمیز دشوار است و همچنین از نظر فرهنگی ایستادگی تحسین می شود.

معمولا ما تصمیم میگیریم که به هرترتیب و طریقی به مقاومت بپردازیم.

اما همین فهم از و شکل مقاومت کردن قهرمان گونه خود به ابزاری برای بیش از پیش آسیب دیدن تبدیل می شود.

همان طور که علی کوچیکه برای سفر کردن به شهر مروارید و پری لازم است که از بستنی خوردن و زندگی کردن دست بشوید.

در این جا باید پرسید که چگونه می توان در مقابل نظمی خرد کننده و همزمان قهرمان بودنی کشنده ایستاد؟

به غیر از این دو راه حلی داریم؟

من فکر میکنم که بله، پاسخی وجود دارد.

آخرین و مهم ترین چیزی که یک انسان و به ویژه انسانی عصیانگر لازم هست به آن نه بگوید قربانی بودن و قربانی شدن است.

برای آن که بتوان در مقابل ظلم ایستاد لزوما تنها روش عبور کردن از آن قربانی کردن خود نیست.

زندگی در جامعه و قواعد اجتماعی، ایفا نقش در یک بازی بزرگ است و در بازی کردن خلاقیت وجود دارد.

شما می توانید امتیاز هایی را از دست بدهید.و امتیازهایی را به دست بیاورید و با خلاقیت و همبستگی فرصت هایی را خلق کنید و در نهایت نه به خس و خاشاک تبدیل شوید و در عین حال مناسبت های تحقیر آمیز اجتماعی و اقتصادی را پس بزنید و هم فرصت زندگی کردن را هرچند نه به شکل عالی برای خود محفوظ دارید.

چگونه و چرا یک جنگ تمام زندگی آدم ها می شود؟

در این قصه ستیز‌، با یک کلان روایت مواجه هستیم.

روایت انسانی خرد که در مقابل نظمی شرارت بار ایستادگی میکند یا آدمی که درون دیوارهای سخت فروریختنی جهانی ناراحت کننده گیر افتاده است.

اما این کلان روایت همان قدر که در بسیاری از اوقات حقیقت دارد.

در مورد واقعیت های آنی و لحظه ای اجتماعی و فردی به یک شکل واحد صدق نمی‌کند.

در یک موقعیتی گاهی شما یا من دست برتری را داریم و در جهان برخی از درها با کلید و برخی دیگر با مشت و لگد باز می‌شوند و لذا واقعیت های بیرونی ابدا یکپارچه نیستند.

این تفاوت ها نشان می دهند که روایت های متکثر و گوناگونی در زندگی وجود دارند که هرچند که از کلان منطق ها گسسته نیستند اما منطق های روایی خودشان را دارند و می طلبند.

و در چنین شرایطی ظاهر شدن و بازی کردن در آن ها خلاقیت و شجاعتی فراتر از خلاقیت و شجاعت یک قهرمان همواره آماده قربانی شدن را می طلبد.

گاهی میتوان یک اندیشمند بود و گاهی یک اشپز و گاهی یک سرباز و گاهی یک هنرمند

و گاهی در فرادستیم و گاهی در پایین می ایستیم. جایی پذیرفتنی تر هستیم و جایی طرد شدنی تر

امکانی فراتر از خاشاک بودن و قهرمان بودن در زندگی کردن فراهم است.

و زندگی کردن یکی از زییاترین و خلاقانه ترین اشکال شورش گری می باشد.

https://t.me/SelfAid_Secure