وسط این سه راهی ها
میدانی ست
با صندلی های رنگ پریده
صندلی ای برای تنبلی ای زیرکانه
برای سیگار کشیدن از بی همه چیزی هستی
فقط باید سیگار کشید
و پیرهای این میدانچه آن قدر مثل هم اند که…
نمی شود،نمیشود…
گفتن ندارد…هیچ نیست
و سه راه هست
که به آن ها فکر کنی
عصیان:
اعدام
رهایی:
انتحار
زندگی:
احتضار