نمی دونم! من که چیزی نفهمیدم، همه چیز مثل یک کابوس تکراری و بی اهمیت بود، ولی ظاهرا این یکی واقعی و مهم بود. دادگاه که تموم شد، هم امیرسالار گریه می کرد،هم سرباز ( سرباز شعبه اعزام اوین که از زندان تا دادگاه کیفری استان مرا آورد ) اونا بغلم کردن و بدجوری گریه…
“دلتنگی” یکی از فجیع ترین بلایای “غیر طبیعی” است، اینگونه که هر صدا، تصویر, بو، مزه و حسی ممکن است انسان را “دچار ” کند: امروز طبق معمول همه شنبه ها ماشین سخت تر گیر اومد ( قبلا فکر می کردم فقط همشهری های ما تو MIS و عزیزان شیرازی شنبه و پنجشنبه جمعه ها…
پکورا و فلافل بیش از هر غذای دیگری در برازجان و شهرهای اطراف ( به ویژه بین کارگران ) خواهان دارد. پکورا از #فلافل هم ارزانتر است،( هر یک قرص =پنج هزار تومان) البته سالهاست که تبدیل به یکی از خوراکهای اصلی مردم برازجان شده است، می گویند از هند به اینجا رسیده… ▪️ پکورا،…
«ستایش لیلیث»: جاودان باد نامت که راهت روشن بود نه متابعت کردی نه صلیب بر گردنمان آویختی نه ستایش سرایندگان خواستی خود خود و معشوق و زندگی را پرستیدی که به بسیار شادخواری و اندک گریستن اراده کردی تا سلامتی بر جای بگذاری ای مادر بر زمین نامت از آن جاودان باد به یادت حقیر…
اوه هانی،خب نافرمانی مدنی کن، نرو! _ آخرش که چی؟ من باید کار کنم، میریزن تو محل کارم، جوری که اومدن قاتل زنجیره ای بازداشت کنن، یا میریزن تو خونه ،حین حمله ی این وحشیا،اگه مادرم سکته کنه تو جواب میدی؟ وقتی بابام سکته کرد و مرد تو جواب دادی ؟ ما را با سلبریتی…
۷:۵۸ رسیدم کلانتری، جوری که انگار جنایت کردم،میگه ساعت کارمون۸صبحه! (۲دقیقه زود رسیدم که معمولا۵دقیقه فقط همین پایین معطل میکنن شماره ملی بنویسه و شماره تماس و… گوشی تحویل بگیره..) رفتم تو خیابون،زیر آفتاب،تا هشت و ده دقیقه.. بر گشتم،باز راه نداد ،با کلی اخم به یکی از مأمورا گفت: جناب سروان ساعت هشت و…
نوشته: هلمند سکایی آبجانبازی و آجانبازی امیدوارم باور بکنید که کل قضیۀ حقآبه در سالهای اخیر دعوای زرگری بود و ایران خودش میخواست هلمند (هیرمند) بسته بماند تا کوچ رخ دهد و آسیمیلاسیون تثبیت شود. از نامههای محرمانه تا تاسیس کارخانه و فروش زیر قیمت سیمان به افغانستان برای ایجاد سدها و… همه و همه…
امروز (برای اعلام حضور در محل محکومیت به اقامت اجباری ) رفتم کلانتری برازجون،دیدم در بستس،چهار _ پنج تا لگد زدم به در ، چند دقیقه بعد مامور اومد، گفت چرا لگد می زنی؟ گفتم خب دیرم شده باید برم سرکار،می خوام حاضری بزنم گفت: امروز تعطیله! چجور بچه شیعه ای هستی،نمیدونی امروز شهادت امام…