از بودن به بودن ادامه دادن
خسته
شبیه شاپرکی
که سر بر شیشه ی پنجره میکوبد
مدام از شدن به شدن دور شدن
بی رمق
شبیه کرمی که در پیله
پروانه میمیرد
از خود دور شدن
همیشه
خود را پیدا کردن
در تلخی پایان قصه
و با طعم تلخ یاد تو
خود خوری کردن
خیره در این سیاهیِ مدام
شبی را بی خوابی کشیدن
لنگ در لنگ خدایی
که اسمش تنها واژه ایست
که با انسان پارادوکس دارد
و این چنین
هستی
سرشار از تتابع اضافات ِ
پوکترین ِ واژه ها میگذرد
منبع : فیسبوک Farzan Alef / فرزان الف