گوگردی در سرت سوخت و آتشی روشن نشد



تو هم مثل من سوختی
مثل یک کبریت
که سرت سوخته و تنت سالم
مثل کبریت
گوگردی در سرت سوخت و آتشی روشن نشد
و سیگار کارتون خوابی را روشن نکرد
فقط سرت سیاه شد
سیاه
سیاه
با سیاهی سرت چوبخطی کشیدند بر دیوار سیاه سلولمان
تو را بر خاک انداختند
لبخندی زدی و گفتی:همه چیز خاکستریست…

ومن در قوطی کبریتی تنها کبریتی ام که سرم سوخته
و مانده ام
که شاید آتش رو به خاموشی ای را دست به دست کنم
تا به شمعی برسانم
تا کامل سیاه شوم
تا خاکستری شوم

منبع : فیسبوک Farzan Alef / فرزان الف