سیلی خوردگان ، معصوم شهر من که فاحشگان ، نامیدیمشان
در گوشه های تعفن این شهر جان می دهند به درد
تا حس مردانگی شهر آرام باشد و در سکون
در هم آغوشی این شهوت و جنون
می تپد به درد ، روح زیبا و معصوم او
در پستو تاریک و شوم تو , مدفون می شود ای شهر پر جنون
باید به شرم گریست
بر تو ای شهر بی ترحم ، پروانه کش