شاعر امروز
در این خرابه های تمدن وحشیانه
شعر را برای شعر نمی سراید!
او می داند که هیچ انسانی خارج از تعامل نیست
و این مکروه ، هنر را برای هنر نمی خواهد
عاشق است شاعر امروز
و بدون شک انقلابی ست
که می داند کلمات قوی تارنجک اند!
او وجدان دادگاه هاست
و در هر کجا می سراید
آفریقا،آمریکا،فرانسه،ایران و عراق
از بی خانمان های افغانستان و برلین و بیماران نیویورک
و خستگی کارگران چینی می گوید
او بین تولد و مرگ سرگردان است
بین عشق و تلخی
بین امید و شکست و بین برادری و تنهایی
و به نماینده گی از آن یتیم فقیر حرف می زند
او می داند که نیروی کار ارزان
تسخیر بازار را به ارمغان می آورد
برای اهل سود
او می داند کنون که سرمایه داری
با چشم های پرچ شده در سود
در ساعتی مشخص
شکار خود را در هر منطقه ،
آماده ی شیرجه رفتن است!
هنر رئالیسم سوسیالیستی اش
شاهکارهای هنر ضد توتالیتراند
اشعار قبل از کوره های انفجاراند
دسته جمعی خوانده می شوند،
و جهانی را که تکاپوی مرگ
در مجاورت آن است را می سرایند!
شاعر انقلابی و انترناسیونالیستی
جهانی برابر با ارزش هایی واقعی را
با شعرش به ارمغان می آورد
چرا که شعر او ، از خون رفیقانش سرخ است!