محکوم به ذات
محکوم به تنهایی
و نوشتن از روز برای تن هایی
که تنها می جنگند برای شب
که مغز لای پاهایشان خیس می شود
و کلاف ِ مغزها در هم می پیچد
وقتی پا لای پا گره می خورد
و ارگاسم زودرس
ناشی از استرس زیاد
بر ران ها و باسن می چسبد
ترشح خشکیده ی مغز
و در توالت شسته…
برای این تنها
دیوانگی ست نوشتن
از وطن
برای شاعری تنها
و من
همدست این همه شاعر تنها
دیوانه ام
در این تاریخ کریه