زندگی چیست؟
________________
سیگار از لای انگشت هایش آویزان است
کارگر غمگینی که به میله ی تابلویی تکیه داده
که بر آن نوشته اند : کارگران مشغول کارند
نگاه می کند
به موج های سرابی که
روی جاده خوابیده
با خود می گوید :
برای زنده بودن تا همیشه باید مشغول کار بود
پس زندگی چیست؟
در دود کمر شکن گم میشود
بلند میشود
بیل مکانیکی را بر میدارد
و در گوشه ی ذهنش لیز می خورد
چند فحش
و این سوال :
اصلا کی می شود فکر کرد که زندگی چیست؟
منبع: صفحه فیسبوک فرزان الف