به پايان بازي نزديك شديم .. تا اتشفشان دهان باز نكرده است ، يكي از ما بايد برود . آري يكي از ما قطعا مي رود . ببين راه باريكه ها نزديك تر شده اند . و ستارگان هم ديگر راه را روشن نميكنتد . و حتي از سراب هم خبري نيست . تا دل خوش كنيم . يكي از ما قطعا مي رود . و ، ان ديگر ي در انبوهي از بهت ،،حيران و نا گزيز مي ايستد .و اينگونه نوشته ميشود پايان عشقهاي ممنوعه بد فرجام . ايا ديده يا شنيده يا خوانده اي كه كه عشق در جايي عاقبت بخير شده باشد ؟ ايا نوشته اي يا خوانده اي كه عشق درب خانه اي را كوفته باشد و منزل ابدي يافته باشد ؟عشق هميشه سرگردان در بإتلافها گير مي افتد و جان ادمي را به بستر مرگ تا دم قله اتشفشان مي برد ميسوزاند و به ااحتضار ابدي ًميفرستد . .و رنجنامه زندگيش را ا ينگونه مينويسد پايان عشقهاي ممنوعه چنين است . بد فرجام . شعر يا قطعه أدبي از Anna Johansson / برگردان ركسانا
به پايان بازي نزديك شديم
