آرمان هایمان را میان هذیان جماعتی محبوس،که با نگاهی رو به احتضار زمان را در تقویم بیهودگی ورق می زنند ،سوزاندیم و هیچ کس لهیبی که از قلب مان بر خاست را ندید،چرا که سرها در گریبان انزوا ،در پی پایانی جاودانه اند…ما نطفه ی انسانیت را در جامعه ی طاعون زده،میان لفافه ی فراموشی خفه کردیم و در عصر احتقار،بر تابوت های متعفن عزت و اقتدار،سرود دل تنگی می خوانیم…
آرمان های جماعت محبوس
