اختران زنده به گور


  • در غمخانهٔ سیاه شب، صدای سرفه‌ای در پرده‌های دود اندود شهر خفه می‌ماند و نبض اختران در حفره‌های سیه فام دلتنگی زنده به گور می‌شوند… پشت کابوس تاریک خیابان‌ها ، تن یک زن در مدار پوچی، آماجگاه تیر گرسنگی می‌گردد و مردان، با رویش اولین نگاه در باغچهٔ سرخ شهوت، آغوش می‌ شوند سراپا، تا به چنگ آوردند جسم شباویزی ، که سر بر گرداب‌ها می‌نهد… صدای گام‌های زن در گوش مردمان مسخ شدهٔ شهر مرثیه می‌خواند، و پیاده رو انبان خاطرات چرکین عابران می‌شود….