شب ، تب ، عطش
طاعون ، درد ،عذا
و…
راستی اگر شاعران
استعاره ی شب را نداشتند
چگونه این بی رسیدن های نا معلوم را
توصیف می کردند؟!
ما به طرز عجیبی لمس کردیم
این شب سیاسی شده در شعر را
بگو شاعری بیاید
بگوید
« صبح » ِ در شعر این قرن ها
چگونه است؟!
واقعا کی می رسیم؟