غلتیدن ، رختخواب ، اضطراب
جویدن ناخن وُ خمار وُ خراب
خمار مستیِ بغض وُ پیشانی چسباندن به دیوار
-و درست همینجا-
مشتی جر می خورد در آینه :
خون ، پوست ،خرده شیشه ، سیگار
می رود می نشیند بر سنگ خود
و سیگاری روشن میکند با سیگار
سیزیف خسته ی درون ما
بله
روز مدارا اینگونه است
و باید ترسید از
رسیدنِ روز مبادا
غلتیدن ، خراب ، خراب