امید


امید_____________

با تو ام
داری می بینی
کور که نیستی
دست ماه را گرفته اند
دارند می کشانند پشت دیوارهای این زندان
سرباز روی دیوار برج نگهبانی یادگاری مینویسد
ماه باور ندارد که اینجا
هنوز افرادی امید دارند
به چیزی 
به کسی 
به پوکی…
باید چراغی روشن کنی
و من چند نقطه چین اینجا میگذارم…