خودگردانی و سلسله‌مراتب، نوشته‌ی کورنلیوس کاستوریادیس


ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که سازمان‌ِ آن سلسله‌مراتبی است، چه در کار، تولید، کارخانه؛ چه در دستگاه اداری، سیاست، دولت؛ و چه در دستگاه آموزشی و پژوهش علمی. سلسله‌مراتب از ابداعاتِ جامعه‌ی مدرن نیست. خاستگاهِ آن به زمان‌های دور برمی‌گردد ــ هرچند همیشه هم وجود نداشته و بوده‌اند جوامعی بدون سلسله‌مراتب که بسیار خوب کار کرده‌اند. اما در جامعه‌ی مدرن نظامِ سلسله‌مراتبی ( یا، تقریباً مترادفِ آن، نظامِ بوروکراتیک) عملاً جهان‌شمول شده است. به محضی که فعالیتی جمعی به وجود می‌آید بنابر اصلِ سلسله‌مراتبی سازمان‌دهی می‌شود، و سلسله‌مراتبِ فرمان‌دهی و قدرت بیش‌ازپیش با سلسله‌مراتبِ حقوق‌ها و درآمدها تقارن می‌یابد. به‌گونه‌ای که آدم‌ها تقریباً دیگر قادر نیستند تصور کنند که وضعیتی متفاوت با آن‌چه هست امکان‌پذیر باشد، و خودشان نیز بتوانند چیزی باشند که امری متفاوت از جایگاه‌شان در هرمِ سلسله‌مراتب آن را تعیین کند.

مدافعانِ نظامِ کنونی می‌کوشند آن را همچون تنها نظامِ « منطقی»، « عقلانی» و « اقتصادی» توجیه کنند. ما قبلاً سعی کرده‌ایم نشان دهیم که این « برهان‌ها»[i] هیچ ارزشی ندارند و هیچ‌چیز را توجیه نمی‌کنند، که هر کدام وقتی جداگانه در نظر گرفته می‌شوند غلط اند و هنگامی نیز که همگی باهم ملاحظه می‌شوند ضد و نقیض اند. کمی بعد در همین نوشته باز به این موضوع خواهیم پرداخت. اما نظام کنونی را به‌عنوان تنها نظامِ ممکن نیز معرفی می‌کنند، و ادعا می‌شود که ضرورت‌های تولید مدرن، پیچیدگیِ زندگیِ اجتماعی، مقیاس کلانِ همه‌ی فعالیت‌ها و غیره، وجود چنین نظامی را ناگزیر ساخته است. ما تلاش می‌کنیم نشان دهیم که به‌هیچ‌رو چنین نیست، و وجودِ یک سلسله‌مراتب در ناسازگاریِ ریشه‌ای با خودگردانی است.

متن کامل : خودگردانی و سلسله مراتب

ترجمه‌ی بهروز صفدری

[i] – در ضمن اشاره‌ی کاستوریادیس به نشریه‌ای است به همین نام Arguments که با آن همکاری می‌کرد. (توضیح مترجم)

منبع سایت بهروز صفدری