بحث ما انقلاب است و نه جنگ. جنگ طبقاتی ما جنگی است علیه تمام طبقات. ما حتی به جنگ اعلان جنگ می کنیم. ما نمی خواهیم آوانگارد تئوریسینهای سیاسی باشیم. ما نه به دولت و نه به نظام سرمایه داری باور داریم. طرحهای مارکسیستی در مبارزه اجتماعی غالباً یک بعدی بوده اند. سرمایه داری روابط انسانی را نیز تبدیل به کالا نموده، عشق و سکس را حتی جزو بخش خدمات می داند و آن را بفروش می رساند. ما چون به نابودی سیستم کاپیتالیسم جهانی باور داریم، پس آنتی امپریالیسم هستیم.
تئوری آنارشیسم پر از تضاد و ضدونقیض است. ما به جای جواب، به طرح سئوالها می پردازیم، ما ادعای پاسخ را به فیلسوفان و شارلاتانهای سیاسی واگذار می کنیم. سیستم کاپیتالیستی بر اساس بردگی سیاهان و استعمار قاره آفریقا بنا شد، آزادی نمی تواند روی برده داری و استثمار بنا شده باشد.
ما چون به عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی معتقدیم، پس نوعی آنارشیست سوسیالیست هستیم. بعضی از چپها از ساده لوحی مردم سوء استفاده می کنند. ما انتقاد اقتصادی مارکسیستها از سرمایه داری را قبول داریم ولی مدل سازمان سیاسی آنان را قبول نداریم.
ما ضد و علیه تمام فرمهای فشار که خاص جامعه مدرن بورژوازی است، هستیم، از جمله مرد سالاری، برتری نژاد سفید، کاپیتالیسم، کمونیسم دولتی، ارتجاع و دگماتیسم دینی، ستیز با همجنسگرائی و غیره.
اگر مبارزه اجتماعی مفرح نباشد، جوانان به سر زدن از انجام آن می پردازند. غالب آنارشیستها در مبارزه طبقاتی سهل انگاری می کنند و آنرا جدی نمی گیرند. آنارشیستها بجای مبارزه طبقاتی، در سبک زندگی خاص خود مبارزه می کنند؛ سبک زندگی بدون خشونت.
امروزه آنارشیسم بیشتر عمل است تا تئوری. هیچ زمانی مثل امروز اختلاف میان تئوریسین و عملگرا، انقلابی و روشنفکر وجود نداشته. از مازاد تولید و زباله های سرمایه داری زیستن، موجب ادامه کاپیتالیسم می شود، چون آنها سرانجام زباله دانی فروشگاه های زنجیره ای را نیز قفل خواهند کرد.
در خانه های اشغالی زیستن یا بیخانمان بودن، با اتواستاپ سفر کردن، ادبیات زیرزمینی اشاعه دادن، بهتر از داشتن استراتژی یک بعدی در مبارزه اجتماعی است. آنارشیستها باید سهمی قوی در مبارزه خشن ضد امپریالیستی داشته باشند.
الهه ها مثل سابق فقط دخترهای باکره راضی و خوشبخت یا مادری غمخوار نیستند، بلکه فرشته مرگ مانند تولد، تیره مانند روشن، خشم مانند همدردی، عرفان انقلابی بجای قربانی جامعه مصرف بودن اند.
از سال ۱۹۹۶ حتی در امریکا دانشکده و مرکز تحقیقات آنارشیستی افتتاح شده. تاریخ آنارشیسم تا زمان جنگ داخلی اسپانیا، آنارشیسم کلاسیک بود. از آن زمان تاکنون پست آنارشیستها در مبارزه فعال شده اند و می کوشند تا آنارشیسم سنتی را اصلاح و نو نمایند. در حال حاضر پست آنارشیستها سهم تئوریک اصلی در بحثهای آنارشیستی امریکا را بعهده گرفته اند.
یکی از دلایل قدرت آنارشیسم زمان حال، رشد جنبش ضد گلوبال است که حاکمیت گلوبال نئولیبرالها را مورد حمله قرار می دهد. آنارشیستها به رد ادعای جهانی بودن مارکسیسم در مبارزه به رهبری طبقه کارگر می پردازند. پست مارکسیستها ادعا می کنند که مبارزه طبقاتی در حال گلوبال امروزی کافی است. در تئوری و عقاید پست مارکسیستها هیچ تغییری نسبت به انتقاد از آنارشیسم کلاسیک پیش نیامده است.
آنارشیسم مدعی یک انتقاد سوسیالیستی رادیکال از مارکسیسم و فرموله بندی آن است. آنارشیسم امروزه بیشتر عمل است تا تئوری. از نظر آنارشیستها، پساساختارگرایی از نظر جهتگیری سیاسی اصولاً آنارشیستی است؛ مثل میشل فوکو که ضد سیاست اتوریته بود.
در عین حال آنارشیسم ضد اخلاق و سیاست تئوری پست ساختارگرایی را نشان می دهد. انتقاد پست ساختارگرایی از آنارشیسم ماکس اشتیرنر، انتقاد از هومانیسم زوشنگری اوست. تا زمانی که آنارشیسم امریکایی ضدمارکسیسم و ضد مبارزه طبقاتی باشد، آیا انتظار انقلابی مهمی از آن است؟ یا وقتی به نظرات نیچه و نوام چامسکی در آنارشیسم امریکا اهمیت داده شود، ضد مارکسیست بودن آن امری بدیهی نخواهد بود؟
نصرت شاد