شعر:‌ بر طبیعت انسان بود


کارش را نفروخت
گفتند سوسیالیست شد

هرشنبه‌ها که مُرد در دستِ دار اقتدار تفنگِ زنگ‌زده‌ بر دوشش گرفت
گفتند آنارشیست شد

نه مریدِ ایده‌ شد
نه حقیقت و سرمایه و هرآنچه نیک
گفتند ایگوئیست شد

گرچه حرف تازه‌ای نبود
گرچه حرف تازه‌ای نشد
بر طبیعت انسان بود
بر طبیعت انسان زیست
بر طبیعت انسان مرد