جنبش زنان مرزی بین توحّش و انسانیت است!
تنها موضع سیاسی، تنها کنشگری واقعی در اجتماع ما و تنها جنبش ( به معنای لغوی و اصطلاحی آن)، «جنبش زنانه» علیه طالبان است.
اکنون، اعتراض و حرکت، جنبندگی در جامعه، صرفا یک امر زنانه است.
این جنبش مرزی بین توحش و انسانیت است.
میتوانی سکوت کنی و توحشطلبی؛ شدت انفعالت را تحت توحش، نشان بدهی یا در کنار آن با کمترین توان خود بایستی و از این توحش فاصله بگیری.
زنان، امروز در یک نقطه مرزی خیلی حساس قرار گرفتهاند؛ آنان در نقطه انتقادی جامعه شان ایستادهاند.
نقطهای که هم خودشان را زن میسازد و هم زمینه حضور واقعی دیگران را به عنوان یک انسان مهیا میکند.
مفهوم رایج مرد، با جنبش زنان افغانستان شکسته است؛ مفهومی که آزادگی، شهامت برای عدالت و برابری را غصب کرده بود و آنقدر زیادهخواه شده بود که حتا نمادهای پرقدرت و حتا وحشی طبیعت را به خود پیوند میزد؛ صفاتی مثل شیر بودن!
اینک، زنان افغانستان، زن را از همه صفات مردانه و البته فریبنده و پر از غلو، پاک میکنند. چون دیگر مردی نیست. دیگر، میدان هست اما مبارز آن برخلاف کل ادبیات مردباور فارسی، زن است.