پایم برهنه و به دستانم سنگ
نان نبود و در آرزویت بودم
دستفروش
کشاورز
خلاصه هرکه که آدمفروش نبود
گرچه نان نبود
در آرزویت بود
دستش را فروخت
پایش را فروخت
کارش را فروخت
کشاورز بود و چشمان کوراش را نتوانست بفروشد
گرچه نان نبود
گرچه آب هم نبود
اما بیش از همه در آرزویت بود
تقدیمی یک آنارشیست به مبارزین قیام اصفهان بالاخص کشتهشدگان گمنام آن