در آستانه ی اوّل ماه مِه از کُدام « کارگر» حمایت کنیم؟


اُردوگاه کار اجباری فقط این نیست که کارگر را به زور شلاق مجبور به کار کنند،

در زندانهای دور از شهر مثل #زندان_تهران_بزرگ، آب آشامیدنی و سایه برای زندانیان   آرزو است،

آب زندان شور و پر از لجن است، سایه را در هواخوری اجباری ظهر داغ می فروشند، ( برای ایستادن در قسمت‌هایی که اندک سایه ای دارند، باید به نوچه های وکیل بند باج داد)

ساس از سر و کولت بالا می رود،

خانواده ات برای ملاقات باید پنج ساعت راه را طی کنند و کلی کرایه ماشین  و سختی …

بنابراین ، روزهایی که از بنیاد تعاون حامی برای استخدام تقریبا رایگان کارگر برای کارگاه های  سری دوزی و بسته بندی در زندانهای با اندک امکاناتی بیشتر مثل اوین و گوهر دشت می آیند، همه برای این کار که کمتر از دویست هزارتومان دستمزد و روزی ۱۲ ساعت جان کندن دارد، سر و دست می شکنند..

از کدام یک حمایت کنیم،

فعال نمایِ کارگری یا  کارگری که زندانی شد؟

مشروب فروشی که هرگز مشروب نخورده! هرگز پارتی و بزن برقص  را تجربه نکرده، اما زندان و شکنجه و فقر و فلاکت را به وفور،

کارگر پیک موتوری رستوران بود ، صبح تا شب پیتزا پخش می کرد ، گاز ، کلاژ _موتور روی جک_

__آقا!

لطفا پیتزا ها را بیار بالا   تحویل بده،

(چهار طبقه پله نوردی می کنه و یارو  زورش میاد هزار تومان انعام بده )

کار

کار

کار

حمالی

آخرش به    وسط برج نرسیده،

تمام حقوقش خرج شده،

قرض

قرض

قرض

همیشه مقروض

فرزندش برای تحصیل تبلت می خواهد

همسرش لباس می خواهد …

سر سال صاحبخانه پول پیش بیشتر  می خواد

اجاره بیشتر …

آقا

عزیز

پفیووووووززز

ندارم

ندارم

شغل دوم را می پذیرد،

فروش مشروب ، عرق سگی

رو هر بُطری هفتاد تومن سود.

شیشه ای سیصد ..

یکی  دو ماه اوضاع خوب شد،

اما خیلی زود گیر کرد …

#زندان_تهران_بزرگ

#بند_شعبه

ساس تمام تنش را نیش زده ، اما حتی احساس سوزش ندارد ،

همه فکرش ، گرسنگی فرزند و همسرش است،

چند روز اول رختشویی می کند ، ظرفشویی، شهرداری اتاقها، شستشوی توالت‌ها…

اما مگر چقدر درآمد دارد..

از موسسه حامی آمده اند، کارگر برای سری دوزی می خواهند،

هم فال و هم تماشا،

هم از شّر آب شور زندان چرمشهر خلاص می شوی و هم درآمد داری…

به اوین منتقل می شود،

کارگاه سری دوزی مؤسسه حامی

روزی ۱۲ ساعت کار

سرپا ایستادن

واریس گرفتن

تحقیر شدن و خر حمالی.

چقدر دستمزد؟

هفته ای صد هزار تومن ، که به کرم مرتضی علی پنجاه هزارش را الان می گیرید، پنجاه هزار  تومن باقی را هنگام آزادی!

نمی خوای؟

برگرد زندان قبلی دوباره آب شور پر از لجن و ساس و دوری راه برای خانواده…

فقط یک راه داری ،

جذب باندهای فروش مواد مخدر شوی

بیا دادا قرص ب دو

رو هر کدوم دویست سود داره

نصف دو نصف…

دوباره از نو گیر کردن

محکومیت جدید

فروش مواد مخدر در زندان….

پنج سال حبسش شد پونزده سال

این زندونا پر از این آدماس

کارگرهایی که به دلیل نداشتن درآمد کافی ، مجبور به انجام کارهای خلاف شدند،

به زندان افتادند، مجبور به انجام خلافهای بزرگتر…

حبس رو حبس، حبس تو حبس…

فلاکت  پشت فلاکت…

ساچمه پلو ، چای دُلی ،

سیگار فروردین

کمی آنسو ترک فعال حقوق کارگری

که چند تا شعار بی خاصیت داده و شده زندانی سیاسی،

چند ماهی که در زندان است با پولهایی که برایش واریز می شود، خودش و ده جد و آبادش را میبنده،

بعد از آزادی هم میشه قهرمان و هر روز از این شبکه به اون شبکه در نقش تحلیلگرِ کنش خشونت پرهیز و فعالیت مدنی گوگولی…

این بود خلاصه ای از درد کارگری که از بَد روزگار زندانی شد و زندگی اش پاشید و  فعال نمایی که نان به خون کارگر زد و میلیاردر شد.

#روز_کارگر

#مبارزه_طبقاتی

#دادخواهانِ_دربند

#سهیل_عربی

April 14, 2022

https://t.me/LaVoixDesPrisonniers