سه فاجعه، سه قاره، سه تاریخ
برج گرنفل، لندن – انگلستان
چهارشنبه، ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، برج گرنفل (Grenfell) در لندن انگلستان در آتش سوخت. در این حادثه ۷۲ نفر جان باخته و بیش از ۷۰ نفر مجروح شدند. آتش به خاطر اختلالات یک یخچال در طبقه چهارم آغاز شد و بخاطر ضدآتش نبودن کاشیهای روکش و عایقبندی برج به بقیه ساختمان گسترش یافت.
نخست، سیم رله کمپرسور مدل آن یخچال توانایی افزایش ناگهانی ولتاژ و جریان برق را نداشته است و در هنگام فراتاخت برقی، مقاومت برقی بیشتر باعث داغ شدن و سرانجام آتشگرفتن عایق پلاستیکی سیم و سپس یخچال شده است. در ساختن این یخچال و دیگر کالاها از ارزانترین قطعات مورد قبول الزامات قانونی استفاده میشود و از سوی دیگر همچنین مرتب تلاش میکنند که الزامات قانونی برای فروش کلاهای خود را کمتر و کمتر کنند تا حتی با یک هزارم درصد سود بیشتر، سرمایهداران خود را با اینگونه چاپلوسی و چکمهلیسی ثروتمندتر و خوشحالتر کنند.
دوم، ساکنان این برج بارها از فراتاخت برقی که باعث نابودی لوازم خانگی برقیشان میشد و بعدها دلیل آتش گرفتن آن یخچال بود شکایت کرده بودند ولی به شکایت آنها و حل مشکل اصلی افزایش ناگهانی ولتاژ برق رسیدگی نشد چونکه مخارج آن برای صاحبان برج به صرفه نبوده است و همه شکایت ها را پشت گوش انداختند.
سوم، برج گرنفل در سالهای ۱۳۹۴-۱۳۹۵ با کاشیهای روکش و عایقهای معمولی که ضدآتش نبودند نوسازی شد. تنها دلیل عدم استفاده از کاشی و عایقهای ضدآتش برای کاستن از هزینه بوده است. صاحبان این برج، سازمان مدیریت مستاجران کنزینگتون و چلسی (Kensington and Chelsea TMO) کارفرمایانی که کاشی و روکش ضدآتش استفاده میکردند بخاطر هزینهای که از سود آنها میکاست را رد کردند و کارفرمایان بیوجدانتری که از خطر آتشسوزی چشم پوشاندند را استخدام کردند.
چهارم، دولت از این خطر آتشسوزی حتی قبل از آغاز آن آگاه بوده است. نقشه نوسازی این برج از سال ۱۳۹۲ در اختیار عموم گذاشته شده بود و از همان زمان شکایتها بخاطر عدم رعایت امور ایمنی انجام شده بود. در ۱۳۹۳، شورای ازمان مدیریت مستاجران کنزینگتون و چلسی از گروه آکسیون گرنفل (The Grenfell Action Group) که درباره خطرات ایمنی این برج در بلاگ خود نوشته بود شکایت کردند که آنها را ساکت کنند. در سال ۱۳۹۵، این گروه در بلاگ خود هشدار دادند که اگر آتشسوزی در برج اتفاق بیافتد، تنها یک راه ورود و خروج هست که پر از آشغال آتشگیر است و به فاجعه میانجامد. همان سال، یک ارزیاب مستقل بیش از ۴۰ مشکل در ایمنی آتش برج گرنفل یافت که باید در چند هفته حل میشدند و سازمان آتشنشانی لندن خود ۲۰ مورد یافت که باید تا اردیبهشت ۱۳۹۶ برطرف میشدند. اما همه اینها بخاطر هزینه هنگفت تعمیرات نادیده گرفته شدند.
پیامد همه این موارد فاجعه مرگبار آتشسوزی گرنفل بود. پس از این آتشسوزی، ساختمانهای دیگر در انگلستان با همین دلایل آتش گرفتند ولی خوشبختانه بدون قربانی بودند.
ساختمان سرفساید، میامی – آمریکا
پنجشنبه، ۳ تیر ۱۴۰۰، ساختمان آپارتمانی سرفساید (Surfside) در حومه میامی در فلوریدای آمریکا فروریخت. در این حادثه ۹۸ نفر جان باختند و ۱۱ نفر دیگر مجروح شدند. عامل اصلی این فروریخت تخریب طولانیمدت تکیهگاه سازهای بتن مسلح در گاراژ پارکینگ سطح-زیرزمین زیر واحدهای مسکونی، به دلیل نفوذ آب و خوردگی میلگِرد بوده است. سایر عوامل احتمالی عبارتند از فرونشست زمین، فولاد تقویت کننده ناکافی و فساد در طول ساخت و ساز بوده است.
نخست، ساختمان سرفساید روی زمین شنی سواحل میامی ساخته شده بود که همه اینگونه ساختمانها با تخریب طولانیمدت تکیهگاه سازهای، نشست زمین،َ خوردگی میلگرد و دیگر موارد دست و پنجه نرم میکنند. به این دلیل، استانداردهای مهمی وجود دارد که از ساخت چنین ساختمانی در آن منطقه جلوگیری میکنند و یا باید با معیارهای محکم و سختتری ساخت و ساز صورت بگیرد. طراحی و ساخت این ساختمان در سال ۱۳۵۸ آغاز شد؛ زمانی که سیاستمداران و دولتمداران ایالت فلوریدا و شهر میامی استانداردهای ساختمانسازی را به بهانه رونقدهی و افزایش اقتصاد منطقه و ایجاد یک بستر سرمایهگذاری به سستی اجرا میکردند. سازندگان این ساختمان به دولت برای یک پروژه دولتی دیگر ۲۰۰ هزار دلار (معادل ۷۴۷ هزار دلار در سال ۱۴۰۰) دادند و با این رشوه توانستند مجوز ساخت این ساختمان را بگیرند.
دوم، ساخت و ساز نیز پر از فساد و نادیدهگیری موارد و معیارهای امنیتی برای پایین آوردن هزنیه و سرانجام سود بیشتر سرمایهداران بود. ناکافی بودن میلگرد فولادی تقویتکننده ساختمان بر اساس معیارهای ساختمانسازی، در نظر نگرفتن مشکل نشت زمین ساحلی و نفوذ آب به زیرساخت ساختمان همه بخاطر این بوده است که راهکردهای درست پیشگیری از این موارد هزینه هنگفتی خواهد داشت که از سود سرمایهداران میخورد. به همچنین، پنتهاوسهایی در ساختمان ساخته شد که طبقات ساختمان را بیش از محدودیت ارتفاع ساختمانهای منطقه بود و حتی بخشی از مجوز اصلی طرح ساختمان نبودند. در بازرسی اولیه و سالیان سال پس از آن، این حقیقت با رشوه و فساد ماستمالی و نادیدهگرفته شد.
سوم، از سال ۱۳۹۷، یعنی سه سال پیش از حادثه، صاحبان این ساختمان، انجمن برجهای چمپلین جنوبی (Champlain Towers South Condominium Association)، و دولت از مشکلات این ساختمان باخبر بودند. حتی چندین ماه پیش از حادثه، گزارشی درباره وضعیت بسیار بد ساختمان بدست هر دو نهاد رسیده بود.فقط یک برنامه برای کارهای اصلاحی بدون هیچ قبل از فروپاشی تصویب شده بود ولی برای حفظ ارزش مالکیت خود درباره عمق خطر این مشکلات آن سالها سکوت کردند و با ساکنان در میان نگذاشتند.
برج متروپل، آبادان – ایران
دوشنبه، ۲ خرداد ۱۴۰۱، برج متروپل در آبادان فروریخت. بیش از ۳۹ نفر جان باختند و ۳۷ نفر مجروح شدند و ۳۸ نفر به گزارش خانوادگان تاکنون گمشده و با سرنوشتی نامعلوم هستند. علت فروریختن این ساختمان شکست سازهای آن بوده است. این ساختمان بر اساس طرح ۶ طبقه طراحی شده بود ولی در مراحل بعدی ۵ طبقه دیگر به آن اضافه شد که بدون شک با رعایت نکردن دیگر استانداردهای سازهای باعث فروریختن آن شد.
نخست، هیچکس نمیتواند از عمق فساد و رشوهگیری کارمندان دولت جمهوری اسلامی امتناع کند. شرکت هلدینگ عبدالباقی نیز تنها شرکتی در ایران نیست که از رشوه دادن به دیگران و خوردن پول دیگران برای افزایش سرمایه خود شرم نمیکند.
دوم، افراد و گروههای مختلف دستکم یک سال پیش از حادثه هشدارهایی در مورد ریزش ساختمان داده بودند که نادیده گرفته شدند.
سوم، واکنش اولیه رژیم سرکوب تظاهرات از خشم مردم است و هماکنون مردم عزادار به گلوله میبندند.
فرقه مرگ: جمهوری اسلامی و سرمایهداری
فرقه مرگ چیست؟
فرقه مرگ اشاره به گروهی دارد که پیروان آن از آداب و رسوم کیش و شیوههای ابراز وفاداری و ایمان، خود و دیگر افراد نامربوط و بیگناه را قربانی میکنند.
جمهوری اسلامی یک فرقه مرگ است. تومار جنایات جمهوری اسلامی دراز است. کشته شدن ۵۰ نفر در لگدمال کرمان برای پرجمعیت نشان دادن عزاداری قاسم سلیمانی و موشک زدن به هواپیمای اوکراینی ۷۵۲ در هنگام «انتقام سخت» شان و کشتن و شکنجه کردن و دستگیری عربها و کردها و بلوچها و گلیکیها و دیگر تبارهای ساکن در ایران زمین تنها نمونههایی از کردارشوم و مرگبار این نظام هستند. در همه این امور، یک رشته جریان مشترک وجود دارد: قربانی شدن آگاهانه و عمدی مردم برای حفظ و گسترش نظامشان است؛ سیستمی که آنها با یاری پیروی جامعه از آداب و رسومش قدرت گرفته و مردم به اطاعت وامیدارند.
این آداب و رسوم نظام جمهوری اسلامی رنگ و بوی مختلفی دارند و هرکدام در راستای خود یک فرقه مرگ هستند:
- ملیگرایی و نژادپرستی که با رژیم همکاری و همدستی بر سرکوب و سانسور افغانها و گیلکیها و کردها و عربها و بلوچها و دیگر تبارها رنجبرده زیر این نظام بجای همدلی و همبستگی میکنند چونکه مبادا این آزادیخواهان تجزیهطلب باشند و ملیگرایان و نژادپرستان با همبستگی با این ستمدیدگان رویای ایران متحد و آباد را به باد دهند. به این شکل جان مردم را قربانی رویای آینده ایران بزرگ میکنند و شرمی از این کردار فاشیستی خود سر اسم یک منطقه ندارند.
- دینسالاری که همبستگی بین طیفهای مختلف جامعه را نابود کرده است. این به همچنین درباره خداناباوران راستگرا است که خود را برتر از مسلمانان و دیگر مومنان میشمارند که باید برای خوبی خودشان با زور و خشونت آنها را هدایت کنند. اینگونه مومنان که دیگران را بخاطر یک سری باورها کودن و سادهلو میپندارند، گوش شنوایی از درد و نیاز مردم ندارند و هیچ فعالیتی برای همبستگی با این مردم برای آزادی آنها نمیکنند. سر تعصب بیشرمانه خود نیز خجالت هم نمیکشند.
- مردسالاری که انسان های دارای هویت جنسیتی گوناگون را وادار به گونه محدودیتهایی میکند که فقط به سود منافع نظام است. مردهایی که انسانها با هویتهای جنسیتی متفاوت را همتای خود به حساب نمیآورند و حرف حساب آنان را گوش نمیکنند و بیشتر آنها را سانسور و سرکوب میکنند. و حمله راستگرایان به ترنسجندرها و اعضای الجیبیتی چونکه معیار این جامعه استبدادی و مرگبار بر شیوه ابراز متعصبانه را نادیده گرفته اند و زندگی را بر معیار خویش را انتخاب کردند بجای الگوگیری و آزادسازی خود از آداب و رسوم مرده و پوسیده اقتدارگرایان پیشین و کنونی.
- و سپس سرمایهداری و دولتمداری…
از سه فاجعه به شکل خلاصه گزارش کردیم؛ هر یک در مکان و فرهنگ و حاکمان و قوانین و زمانی متفاوت. اما هر سه یک داستان را شرح میکنند: هر سه فاجعه در مناطقی اتفاق افتاده است که طبقه حاکم ثروت خود را غارت و اسثمار و استعمار داخلی و یا خارجی بدست آوردند و از قربانی کردن مردم برای منافع خود درنگ نمیکنند و سرمایهداران و مالکان به شیوههای مختلف برای کوچکترین ذره سود خود علیه خوبی و امنیت مردم با حاکمان و دولتمردان توطئه میکنند.
این بحث فراتر از طمعکاری و دیگر کمبودهای اخلاقی حاکمان و سرمایهداران است. سرمایه، دین، نژاد، جنسیت و دیگر هیرارشیهای اجتماعی محورهای قدرت هستند. طبقه حاکم برای بکارگیری از این محورهای قدرت نیاز دارد که از آداب و رسوم مربوط به آن پیروی کنند و ما را نیز با خشونت به اطاعت و مشروعیت بخشیدن این رسوم وامیدارند. مثل یک طلسم که بر خود و ما افکنده اند. مانند افسانه ضحاک که برای زندگی و پایداری خود، دو جوان را قربانی و غذای مارهای بر دوشش کرد که هم خود را فلاکت کشاند و هم جامعه زیر حکم او.
سیاه کردن پیشانی با قاشق داغ و ریش نامرتب داشتن و عمامه پوشی برای مؤمن نشان دادنشان نمونه نقشبازی برای بازی قدرت در یک جامعه دینسالاری است و حضور ما را در این بازی با حجاب اجباری و مسجد و امامزاده در هر گوشه این سرزمین و محکوم به مرگ شدن به جرم کافری و هزاران فلاکت دیگر را می طلبند.
سرمایهداری فرقه دیگری است پر از سفسطهبازی و استدلالهای نادرست و قوانین غیرانسانی که اقتصاددانان، روحانیون این فرقه، به هم بافته اند و وقیحترین انسانهای تاریخ برای غارت و کنترل یک ذره بیشترمنابع و قدرت هزاران و میلیونها انسان را در رقابت خود قربانی میکنند. این آداب و رسوم وحشیانه که یک انسان حاضر است با رد و بدل شدن یک مقدار پول، این ساخته انتزاعی بشر،َ صدها انسان را محکوم به زیر آواره ماندن و مرگ کند. در هنگام بیماری همهگیر کرونا، میلیونها انسان فقط برای جلوگیری رکود اقتصاد و از دست دادن کنترل و قدرت توسط دولتمرداران و سرمایهداران قربانی شدند. میلیونها انسان سالیانه فقط بخاطر شرایط غیرانسانی کار فقط برای سود بیشتر سرمایهداران در سراسر جهان تلف میشوند و یا وقتی کارگران در کنار یکدیگر برای شرایط بهتر متحد میشوند توسط پلیس و دولت وحشی سرکوب میشوند. حتی در دولتهایی که به دروغ خود را کمونیستی میخوانند، سیستم سرمایهداری وجود دارد چونکه آداب و رسوم این فرقه برای کنترل جمعیت مناسب است.راین آداب و رسوم شوم که در بازی قدرت خود بازی میکنند و با کنترل و محرومسازی ما از منابع زندگی، ما را نیز به این بازی کشاندند.
دولتمداری فرقه دیگری است و سیاستمداران و دولتمداران روحانیون آن. با آیینی پر از سفسطه که همه امور باید از آداب و رسوم آنها پیروی کنند. میلیونها انسان در جنگهای پوچ و بازیهای قدرت پیروان فرقه وحشی جان باختند. میلیونها انسان پشت مرزهای کشیده شده جان باختند. میلیونها انسان بخاطر نافرمانی از قوانین غیرانسانی دولتمداران توسط پلیس کشته شدند. پیروان این آیین تمام جهان را با مرز و کشورها تجزیه کردند و خجالت نمیکشند که آزادیخواهان را تجزیهگر میخوانند. آخر این چه آیین شوم و سمی است که حتی بازندههای این بازی اصرار به حضورمان و قربانی کردن داوطلبانه خود در آن دارند. چرا ما باید از یک گروهی با قوانین غیرانسانیشان پیروی کنیم تا به امور خود برسیم؟ روشن است این حاکمان بهتر از ما نمیدانند، پس چرا خود با تفاهم و مشارکت با یکدیگر به امور خود نرسیم؟
آتشسوزی سینما رکس آبادان توطئهای تروریستی بدست ملایان بود که باعث خشمگین کردن مردم و سرعت بخشیدن به اصطلاح نادرست «انقلاب» ۱۳۵۷ شد. فاجعه فروریخت برج متروپل آبادان میتواند با امید بسیار نقطه پایان برای این رژیم شوم جمهوری اسلامی باشد ولی این آیینهای شوم و فرقههای مرگ همچنان زندگی را برایمان سیاه خواهند کرد.
نه سوسیالدموکراتها و نه مشروطهخواهان و نه هیچیک از این دولتگرایان و اقتدارگرایان پاسخی دربرابر این فرقههای مرگ ندارند چونکه خود طلسمشده آنها هستند. در حکومت مد نظرشان، حضور یک یا چندی از آیینها میتواند کمرنگتر باشد ولی برای کنترل و قدرت مجبور به پیروی از برخی از این فرقههای مرگ را دارند.
نافرمانی تنها راه شکستن طلسم اطاعت است. نافرمانی از همه این آیینهای شوم. نافرمانی از بازیهای قدرت طلسمشدگان.
برای آیندهای بهتر
برای زندگی