دوم شهریور
در حالی که از درد دیسک کمر و سیاتیک رنج می برم و ناتوان از حرکت دادن پای راست خود شده ام به بهانه اعزام به بیمارستان به مدت یک ساعت در اتاقک کثیف شعبه اعزام محبوس شدم و با ماشین جنازه بر مرا به جلوی درب زندان بردند و روی آسفالت داغ خواباندند ، به من دستبند زدند و رفتند و ساعتها مرا با وجود درد زیر آفتاب نگه داشتند، بعد از ساعتها فریاد زدن بالاخره همان ماشین نعشکش را آوردند و مرا به بیمارستان مدنی انتقال دادند ،پزشک پس از معاینه دستور MRI داد ، اما پذیرش بیمارستان به این بهانه که سازمان زندانها هزینه درمانهای قبلی زندانیان را نپرداخته و چند ملیارد بدهی به این بیمارستان دارد ، از درمان من خود داری کرد و به زندان بازگرداندند، در حالی که توان حرکت نداشتند ، مرا با دستبند حدود پانصد متر از جلوی زندان تا ورودی کشاندند ، حتی از یک ویلچر هم نیاوردند و به خشنترین شکل ممکن مرا روی زمین کشاندند و در بند محبوسم کردند،
پیشتر هنگامی که در زندان اوین بودم ، یکی از بازجوهای ۲۰۹ وزارت اطلاعات به من گفت ، تا زمانی که حاضر به مصاحبه تلوزیونی و اعتراف دروغ علیه خودم نشوم، نه تنها از درمان خبری نیست، بلکه تو را با تبعید و هر شکلی از مجازات ، نادم خواهیم کرد !
۴ شهریور ۱۴۰۱