دین سنگر مستحکم برای جهاد!


از دینی که انفجار و انتحار را افتخار می‌داند، اما آموزش را مباح و از مردمی که هنوز به دنبال آن دین و اندیشه روان است، امیدی بیش از این کشتار، جنایت و تاریکی نداشته باشیم.

بدتر از آن این‌که یک تعداد نکتایی‌پوشان غرب‌نشین و به اصطلاح تحصیل‌کرده برای این دین و حاکمان دینی، بی‌شرمانه لابی می‌کنند.

واقعن این عمق تاریک‌اندیشی انسان است که این‌گونه خون هزاران انسان بی‌گناه را قربانی اندیشه‌های متعفن دینی و قومی شان می‌کند.

واقعیت این است که طالبان، داعش و در فاز شیعی‌اش جمهوری اسلامی ایران، تبارز واقعی اسلام است که برایند آن‌را در خون‌هایی که جاری می‌شود می‌بینیم و دلیل واضح‌تر از این برای شرانگاری و ابطال دین نمی‌شود یافت.

بیش از این اگر نمی‌توانیم حقیقت را ببینیم پس کور هستیم ویا این‌که خودمان را به کوری انداخته‌ایم.

چهره‌ی واقعی دین‌را ما همواره در نقاب
امپراتوری‌ها، خلافت‌ها، دولت‌ها و گروه‌های تروریستی دیده‌ایم که با روایت دینی انسان کشته‌اند و سربازگیری کرده‌اند. به این معنا که دین یکی از پشتوانه‌های اصلی نظام‌های حاکم است که توانسته‌است علیه مردم استفاده شود و ذهنیت عامه را تخدیر کند.

دین همواره وسیله‌ی خوبی برای اهداف نظام‌ها بوده است. مثلا امیرعبدالرحمن خان پادشاه مستبد افغانستان، با استفاده از فتوای دین و هدف فاشیستی و حکومتی‌اش توانست هزاره‌ها را کافر و بغاوت‌گر بنامد و فرمان قتل‌عام و نسل‌کشی شان را صادر کند.

یا این‌که مجاهدین در دهه‌ی هفتاد به نام دین و برای هدف قدرت کابل را ویران کردند و طالبان و القاعده و داعش به نام خلافت اسلامی، امارت اسلامی و … توانستند مردمِ کشورهای مسلمان‌نشین را به خاک و خون بکشانند و آله‌ی دست استعمار و امپریالیسم بسازند.

این‌که دیروز و امروز سرزمین مارا همین حاکمان دینی غصب کردند/می‌کنند و ما را به نام‌ بغاوت‌گر کوچ اجباری می‌دهند و تیرباران مان می‌کنند، از برکت همین دین است.

انفجار و قتل‌عام های امروز علیه هزاره‌ها نیز به نام دین اجرا می‌شود. این دین به حدی استوار است که زنان را توانسته‌است حبس تاریخی کند، فرخنده را در کابل به آتش بزند، دختران و پسران دانش‌آموز را در آموزشگاه بسوازند و مهسا را در خیابان‌های تهران بکشد.

 

بلی! دین سنگر مستحکم برای جهاد است.