کومار کومار کومار!
انکار میکنند همچنان
سرخیِ خون و طلای آفتاب را
مرگ نه شکست که سر برافراشته تاراسرآسابودن یقیناً به ز سر برافراشتگانِ گورِ تاریخِ تلخ
گذر گدازه بود و یاران سربهسر جانفشان
شک نه
اشکِ شوقیست گاه
از شکوهِ راه
اشکِ شوقیست گاه
سرشاریِ شوقِ میراثِ بی ثروتانِ تاریخ:
شادی
مبارزه
برای زندگی
شعری از همقطاری آنارشیست
عکس از زنی بلوچ هنگام شعارنویسی