قشری که در برابر واقعیت اجتماعی برای تجدد خویش مبارزهای همیشگی انجام ندهد، جوان قلمداد نمیشود. زیرا جوان یعنی انسانی که در جستجو و جدال برای آفرینش نو بوده و جسارت گذار از کهنه را از خود نشان میدهد. بهمین دلیل انقلابیگری به عنوان مبارزه در راه آزادی و دمکراسی و پیکار برای گذار از جوانب کهنه، با ویژگی جوانان مشابه است.
بزرگترین تلاش نظام، ذوب کردن جوانان در درون خویش است. برای پابرجا ماندن سیاستهای اجتماعیاش را بیشتر از همه برروی قشر جوان به شکلی سیستماتیک متمرکز مینماید. نظام فعلی، درتمامی عرصهها جوانان را به لبه پر تگاه سوق داده است. اهداف سرمایه گذاریهای که نظام بر روی جوانان انجام داده است آفریدن نوع انسانی است که آن را مطابق با منافع خویش بگرداند. در این معنا سیاستهای فرسایشی بسیار وحشتناکی را بر روی جوانان اعمال مینماید. تودههای جوانان را هم که نتوانسته است از طریق نظام آموزشی، رسانهها و موسسات فرهنگی در درون خود جذب و تحت نظارت درآورد، به سوی ولگردی، فحشا، اعتیاد به مواد مخدر، بزهکاری و عرصههای دیگر هدایت مینماید. قشری از جوانان هم که بیرون از این روند میماند به آلتی در دست سازمان های افراطی ملیگرا و دینی تبدیل شده و پراکنده میگردند. اینکه جوانان مشکلات سنگینی را متحمل شده و ویژگیهای اساسی آنان در معرض تخریبات بزرگ قرار دارد، نه یک ادعا، بلکه یک واقعیت است.
علی رغم تمام سیاستهای بی محتوای انحطاط گرانه، فاسد کننده و سلطهگرانه، نظام نتوانسته جوانان را به تمامی درون خود ذوب نموده وکاراکتر خویش را به شکلی پایدار بر روی جوانان حاکم گرداند. ذاتا هیچ نظام اجتماعی، نتوانسته است دینامک جوانان را کاملا نابود سازد. همچنین حاکمیت ایجاد شده بر روی جوانان نیز موقتی و مقطعی بوده است؛ زیرا جوانان پدیدهای اجتماعی با قابلیت تجدید همیشگی خویش هستند. دائما در حال نوگرایی هستند علی رغم تمام سیاستهای اعمال شده اکنون نیز همانند گذشته، دینامیک اصلی و مرکز دینامیسم مبارزه هستند. برای به حرکت درآوردن این دینامیک به همان اندازه که تشخیص مشکلات با دیدگاهی صحیح لازم است تشخیص امتیازات عصر نیز یک ضرورت است. این امر هم به عنوان اصلی ترین مسئله در پیش روی جنبش انقلابی جوانان قرار دارد.
جوانان تا هنگامیکه این مشکلات را پشت سر نگذارند، به عنوان قشرمسئول در برابر جامعه و آینده نمیتوانند مسئولیت تاریخی اشان را به جای بیاورند. برای آنکه بتواند به پیشاهنگ جنبش مبارزاتی تبدیل شوند، قبل از هر چیز لازم است خویش را از نو شکل دهی نمایند. جوانان باید از لحاظ رفتار، فکر، احساس و روحیه در سطحی که ساختار و نظام فعلی را تحت فشار قرار دهند نوگرا، پویا و با جنب وجوش باشند. قشری که در برابر واقعیت اجتماعی برای تجدد خویش مبارزهای همیشگی انجام ندهد، جوان قلمداد نمیشود. زیرا جوان یعنی انسانی که در جستجو و جدال برای آفرینش نو بوده و جسارت گذار از کهنه را از خود نشان میدهد. بهمین دلیل انقلابیگری به عنوان مبارزه در راه آزادی و دمکراسی و پیکار برای گذار از جوانب کهنه، با ویژگی جوانان مشابه است. لازم است جوانان، بیان و فرمول سازمانی این جوهر را بیافرینند.
جوانی؛ مجموع ویژگیهای بنیادی است که انقلاب درصدد دستیابی به آنها میباشد. به بیانی صحیحتر انقلاب؛ جنگ پاسداری نمودن از ارزشهای بنیادین جوانی است. جنگ جوان کردن انسانیت و یا جنگ در جهت ساری و جاری نمودن ویژگیهای جوانی است. بطور خلاصه، ابراز نمودن ویژگیهای جوانی است. از نگاهی دیگر نیرو و انرژی مورد نیاز انقلاب – هم فکری و هم جسمانی – در جوانان یافت میشود. از همین رو مبارزه در راستای دمکراسی و آزادی، هم رسیدن به ویژگیهای جوانی را مورد هدف قرار داده و هم بر دینامیک ترین نیروی جامعهیعنی جوانان تکیه میکند. در این معنا جوانان نیروی اصلی پیشاهنگی مبارزه هستند. اما مشکل اساسی در سازماندهی این پتانسیل و به حرکت درآوردن آن میباشد. هنگامیکه تاریخ، وضعیت اجتماعی و ویژگیهای عصر همراه با مشکلات سنگین کشور و منطقه مان مورد تجزیه و تحلیل صحیح قرار گیرند، ضرورت این امر بعنوان رسالتی تاریخی بیشتر آشکار میشود.
برای ایجاد جنبش جوانان که چنین رسالتی تاریخی را به جای بیاورد، قبل از هر چیز لازم است جوانان به آگاهی تاریخی نیرومندی دست یابند. ضعف و ناتوانی حاصل از بی تجربگی را میتوان از این طریق به نیرو متحول ساخت. همچنین ضعف ناشی از موقعیت او در رابطه با تولید میتواند توسط معلومات و دانش برطرف گردد. بزرگترین منبع تولیدی عصر ما اطلاعات، علم و تکنولوژی میباشد. به طور عینی، قشری که بیشتر از همه با علم در ارتباط است، جوانان میباشند. بنابراین پیشرفتهای عصر حاضر، امتیازات بزرگی در اختیار جوانان قرار داده است.
جوانانی که پیشرفتهای معاصر را درک میکنند، میتوانند سازماندهی سیاسی خویش را ایجاد نمایند. این نظریه که جوانان بلحاظ موقعیتشان و عدم تشکیل یک طبقه اجتماعی در فرایند تولید، نخواهند توانست سازمانی سیاسی با رهنمود اقتدار تاسیس نمایند، در عصر حاضر دیگر صدق نمیکند. شرایط اقتصادی و اجتماعی قرن 19 و نیمه نخست 20 که مبنای این طرز برخورد را تشکیل میدهند، بواسطه تحولات بزرگ بوجود آمده در عرصه علم و فن آوری شاهد تغییرات بزرگی بودهاند. البته جوانان به مقتضای سرشت و گوهرشان نخواهند توانست به نیرویی با هدف بدست گرفتن اقتدار و دولت در معنای کلاسیکی آن، تبدیل شوند. اما این حقیقت بدان معنا نیست که جوانان نخواهند توانست جریان و یا جنبشی سیاسی بوجود بیاورند. اصرار بر برخوردهایی که با تئوریهای مبارزاتی تندروانه و برخاسته از تحلیلات کلاسیک طبقاتی جوانان را بعنوان نیروی یدک و تالی در نظر میگیرند، با انقلابیگری و ترقی خواهی همخوانی ندارد. کاراکتر متغییر عصر ما که روشهای مبارزاتی متفاوتی را میطلبد، نقش جوانان را بسیار بارزتر کرده است.
در تاریخ پیشرفت انسانیت؛ در کنار قوانین تکامل تدریجی، تحول انقلابی نیز یک اصل است. در پیشرفت اجتماعی همگام با فرا رسیدن لزوم انجام جهش، تحول و پیشرفت انقلابی ضرورت پیدا میکند. در چنین مراحلی نیاز به دینامیک جوانان بسیار آشکار میشود. در این مراحل جوانان به دفعات وارد صحنه شدهاند؛ اما در مراحل پیشرفت تدریجی جوانان بسوی انفعال سوق داده میشوند. در نتیجه این وضعیت، پیشرفت اجتماعی از تاب افتاده و مسدود میگردد. از همین رو در مراحل تکامل تدریجی نیز همانند مراحل انقلابی، نقش جوانان بعنوان یک نیاز مبرم نمایان میشود. از نقطه نظر دائمیبودن تکامل اجتماعی، اهمیت این امر غیر قابل انکار است. محدود گذاشتن و ظیفهی پیشاهنگی به مراحل انقلابی، طرز برخوردی است که باید پشت سر نهاد. هنگامیکه جوانان وظیفه پیشاهنگی شان را در مرحلهی تکامل اجتماعی بجای بیاورند، نوگرایی و پیشرفت حاصل خواهد شد.
جوانان به خاطر ویژگیهایی که دارند، از ماهیتی برخوردارند که میتوانند هر کسی و وسیعترین تودهها را ــ از زحمتکشان گرفته تا تمام اقشار دیگر جامعه ــ به مبارزه در راستای برقرار ساختن نظامیانسانی و عادلانه سوق دهند. بنابراین جنبش سیاسی جوانان با تضمین رهایی دمکراتیک اهداف بزرگی همانند تاسیس جامعهای دمکراتیک، آفرینش فرد و جامعهای آزاد را بعنوان آرمانهای سیاسیشان مبنا قرار میدهد.
در نتیجه، نیرویی که دارای مناسبترین کاراکتر ــ همگام با زنان ــ برای پیشاهنگی کردن مبارزهی دمکراتیک باشد جوانان هستند. در تمامی اقشار اجتماعی، جوانان و زنان همانگونه که دارای مشکلات مشترکی هستند، از ویژگیهای مثبت مشترکی ــ همراه با ویژگیهای مخصوص به خودشان ــ هم برخوردارند. به خاطر دلایلی که برشمردیم، جوانان ناگزیرند سازماندهیای پیشاهنگ ایجاد نمایند که تمامی اقشار جامعه را به مبارزه سوق داده و نه تنها به خود بلکه به تمامی اقشار اجتماعی تکیه نماید. ویژگیهای عصر، سطح موجود دانش و فناوری و حقیقت اجتماعی زمینه مادی و شرایط عینی آن را ایجاد نمودهاند. با تحقیق و پژوهش در ساختار اجتماعی نوین، میتوان به این حقیقت پیبرد.
میعاد پیربال