■ بسوی رکیکشدن
▪️ کلمات رکیک را همیشه به عنوان فرومایگی اندیشه، سخیف و پست شناختهاند؛ و این درست وقتی است که بهترین کلمات که بیانگر امر والا و متعالی بودهاند، انسانها را از خودشان جدا کردهاند، برداشتهاند و بر سطحی از ابر نشاندهاند. ابری که در صورت بخود آمدن فرد، پاره گشته و منجر به سقوط خواهد شد: در چنین سقوطی در حرکت بسوی پستی، بخود باز خواهیم گشت.
▪️ و بازگشت ما با اینکه مخالفان بسیاری در سطوح فکری مختلف دارد، نیروی خودش را از همان مخالفت میگیرد؛ زیراکه هرچقدر بیشتر بخود بیاییم، میبینیم که نیروی بیشتری صرف انکار و نفی مان میشود و این یعنی قدرت ما در نفیشدن خواهد بود نه تائید.
▪️ ولی با وجود اینکه میدانیم، آنچه که بر کلیت امور مان مسلط است و ما را بسوی خود میخواند- این حرکت بسوی امر والا و ملحق شدن به آن- نوعی تعالی است که در آن گم میشویم؛ آیا رکیک شدن و سقوط به ورطههای پستی نیست که به ما فضای. درخور حضور مان را میدهد؟
▪️ در هنر میتوان شیوههای مختلف پست شدن را یافت و دید که یک اثر هنری چگونه از امر والا به سوی پستی نازل میگردد؛ ولی نه بقصد دستگیری از چیزِ پست بلکه بقصدِ ملحق شدن، رکیک شدن و در واقع تجربهی فرومایگی.
▪️ یکی از امکانها برای تجربه روشهای هنریِ رکیک شدن، نوشتن و یکی هم گفتن است… تِکست این آهنگ هر دو را با خود دارد و گفتونویس رکیک است که توانسته با لاابالیگری، از مرجع، نهاد مسلط و دستورده- معارف- آن ساختاری که هر محتوایی به صرف وصلت با آن مبدل به چیز مورد تایید میگردد، کَنده شود، و این تلاش برای انکار چیزی نیست؛ این تلاش برای نفیشدن است تا خودش را از امور متعالی و ارزشهای آن بزداید.
▪️ دیگر نماینده معارف نیست- معارف بمنظور نام مستعار هر نهاد دیگر بشمول خانواده- و دیگر از حضور نمادین که درواقع حضور دروغین است، برآمده و عملاً در میدان قرار میگیرد.
▪️ دختر خوبِ مؤدب به دختر تربیت ندیدهی بد زبان و زدوده از هر ارزش تعیینشده از سوی معارف، مبدل میشود.