۷:۵۸ رسیدم کلانتری، جوری که انگار جنایت کردم،میگه ساعت کارمون۸صبحه! (۲دقیقه زود رسیدم که معمولا۵دقیقه فقط همین پایین معطل میکنن شماره ملی بنویسه و شماره تماس و… گوشی تحویل بگیره..)
رفتم تو خیابون،زیر آفتاب،تا هشت و ده دقیقه..
بر گشتم،باز راه نداد ،با کلی اخم به یکی از مأمورا گفت: جناب سروان ساعت هشت و ده دقیقه است،ارباب رجوع بگیرم ؟
سروان هم جوری که انگار داره لطف می کنه و بی دستمزد کار می کنه گفت : نه الان که زوده بگو ده دقیقه یک ربع دیگه ..
مامور قبلی که حضورم را ثبت می کرد گفت پنجشنبه ها لازم نیست بیای،این جدیده اصرار داره پنجشنبه هم بیام،
روز عادی ماشین برای این کلانتری به سختی گیر میاد،جای پرتیه،
پنجشنبه که خیلی سخت تر ماشین گیر میاد،
حالا هم که به چه سختی اومدم ، اینا توقع دارن زیر آفتاب صبر کنم تا صبحونه بخوره،استراحت کنه بعد یه امضا بزنه..
همه این آزار و شکنجه ها علیه منتقدین و معترضین به فساد و جنایتها است،در حالی که فاسد و جنایتکار خودشان قانون گذار و مجریان قانونند.
و افسوس که در این #دنیای_وارونه ،ما که خواهان نظم و عدالت هستیم،همیشه تنها می مانیم،هم از این طرف می خوریم و هم ..
- ●
تصور رایج اینه که تو شهرستانها اجاره خونه ارزونتره،
ولی واقعیت اینه که فرق چندانی با تهران نداره،
یک اتاق کوچک بدون کولر و بدون وسایل ضروری ،صد ملیون رهن و ماهی پنج ملیون اجاره و علاوه بر این پول شارژ و آب و برق هم باید بدی،کولر باید بخری ده بیست ملیون،یخچال و فرش و …
خب ،آدمهایی که بعد از چند سال تحمل حبس همه داراییشان رفته،چگونه چنین هزینه هایی را تامین کنند؟
چاره ای نمی ماند مگر کارتن خوابی و کپر خوابی/ آوارگی پس از تحمل حبس.
از سیزده سالگی پادویی و کارگری
بعد زندان و شکنجه، بعد تبعید و آوارگی،
…
این بود آرمانهای آن راحله
چهارم خرداد ۱۴۰۲