زندگینامه مبارزان آنارشیست جغرافیای ایران ( شماره ۵ )


متولد اواخر دهه شصت هستم. پدرم از زندانیان سیاسی چپ دهه شصت بوده و نطفه من در ملاقات‌های زندان بسته میشود. بعد از آزادی که حالا من دوساله‌ام، با اینکه تحصیل‌کرده بود، به دلیل سابقه‌ی سیاسی‌اش مجبور بود سراغ کارهای دیگری برود. مادرم تاب نیاورد و بدون اینکه چیزی بگوید مرا در پارک کنار خانه رها میکند با کاغذی کوچک در جیبم. پدرم سه ماه بعد خودش را کشت. مادرم نیز که ازدواج مجدد کرده بود اینطور که فهمیدم در جاده شیراز با همسرش تصادف میکنند و هر دو فوت میکنند. من از کودکی نزد مادربزرگم رشد کردم و تنها دارایی‌ام نامه‌ای بود از پدرم که وصیت کرده بود مرا به زیر بار زور نرفتن و اینکه از او قوی‌تر باشم.

اولین فعالیت سیاسی من با تشکیل یک گروه کوچک بود که با نصب بنر و تعداد زیادی شعار چاپ شده و غیره که در یکی از شهرهای شمال ایران به انجام رسید. بعد دستگیر شدم و ابتدا در یکی از زندان بعد با تبعید به زندانی دیگر محکومیت خود را گذراندم. بعد از آن با جمع کردن رفقایی زخم خورده و قوی بصورت گروهی فعالیتهای منسجمی داشتیم.

در دی‌ماه ۱۳۹۶ زخمی شدم. در آبان ۱۳۹۸ با گروه آنارشیستی فدراسیون کارهای زیادی انجام دادیم. در تهیه کتابهای آنارشیستی و مقالات و رساندنش به دست مردم بصورت ماهانه و بدون وقفه کوشا بودیم. در قیام ژینا، با تجربه‌تر، پرتعدادتر، شجاع‌تر از همیشه بدون فوت وقت در خیابان حضور داشتیم. اکثریت فعالین آنارشیست را دختران دهه هشتادی تشکیل دادند که شجاعت آنها برای من نیروی محرکه‌ای بود بی‌مانند.

ما بچه‌های آنارشیست ایران جز خانواده‌ی آنارشیستها در هر کجای جهان هیچکس را نداریم. به همه شما درود میفرستیم و به شما قول می‌دهیم تا ثانیه‌ای که نفس میکشیم از جنگیدن دست برنداریم.

فهرست صفحات ما:
https://linktr.ee/asranarshism

با مبارزات ما همیاری کنید:
https://asranarshism.com/fa/%da%a9%d9%85%da%a9_%d9%85%d8%a7%d9%84%db%8c/