متولد سال ۱۳۷۹ هستم اما بسیار بیشتر از سنم به نظر میرسم. در کودکی هم مانند یک بزرگسال باید کار میکردم. هر بار که برادر بزرگم به مادرم حمله میکرد و برای پول مواد او را کتک میزد میفهمیدم که به اندازهی کافی برای آوردن پول تلاش نکردهام. هر چقدر هم تلاش میکردم دستمزد یک کودک محدود است و توانایی اش هم محدود اما سوالاتم نامحدود بود. کنار هر مشکل، یک چرا میگذاشتم، چرا پدر ندارم، چرا برادرم پردهژ گوشم را پاره کرد، چرا صورت و دست مادرم همیشه کبود است، چرا غذای ما با غذای مردم متفاوت است، چرا لباس ما کهنه است، چرا همسایه ها از ما بدشان میآید، چرا خواهرم از شوهرش طلاق گرفت، چرا خواهرم خودش را کشت، چرا برابری در جامعه نیست، چرا هرگز پلیس برای کمک به ما نیامد؟ چرا چرا چرا
از کودکی یکباره به بزرگسالی رسیدم و سوالهایم نیز پختهتر شدند. دیگر مادری نبود که نگران از دست دادنش باشم و برادری که از او بترسم. شور و شوق ساختن و جنگیدن و مبارزه با ساختار بیمارگونه حکومت برای من انگیزهای وصف ناشدنیبود. با وصل شدن به رفقای آنارشیست در فضای مجازی خانواده حقیقی خودم را یافتم. کاری جز مبارزه بلد نیستم و قلبم با انرژی رفقای آنارشیستم میتپد. هر بار که برای فعالیت یا عملیاتی بیرون میرویم به خودم میگویم پیش رویم آزادی ست که به من خیره شده است و بیقرار است تا ما خود را به او برسانیم. آن روز نزدیک است چه من باشم چه نباشم، چون با مبارزانی همسنگرم که مانند پولاد سختاند مانند آب زلال.
فهرست صفحات ما:
https://linktr.ee/asranarshism
با مبارزات ما همیاری کنید:
https://asranarshism.com/fa/%da%a9%d9%85%da%a9_%d9%85%d8%a7%d9%84%db%8c/