متولد ۱۳۸۱ هستم. فراز و نشیب زندگی من مانند دیگر رفقا نبوده است. اما از دوران مدرسه درد دیگران آزارم میداد. هر بار که از خانواده ام میپرسیدم میگفتند سرت به کار خودت باشد. اما چطور بود که در زمستان من در لباسی گرم بودم و در خیابان بسیاری را میدیدم که در سردترین زمان سال، برای یک لقمه نان سطلهای زباله را میگشتند؟
پدرم یک کارمند بازنشسته بود. اولین بار با خواندن کتاب الفبای آنارشیستی که دوست خواهرم به من داد و در صفحه اولش ایمیل رفیقی بود با آنارشیسم آشنا شدم. چنان تحولی در من ایجاد شد که دیگر نمیتوانستم حتی به خانه برگردم. وقتی درد رفقا را دیدم فوت پدر و مادرم دیگر برایم غم بزرگی نبود. وقتی رفقای همسنگرم فجایعی چون تجاوز و مرگ و حبس و … را از سرگذراندهاند من کیستم که از درد بگویم.
سه سال است که فعالیت گروهی دارم و حرارت مبارزه برای جهانی برابر در کنار رفقا حیاتم را تضمین کرده است. در یک سال و دو ماه اخیر ما شبانه روز در جنگ بودهایم. ما با حکومتی میجنگیم که مردم را در خفا میکشد. پیکرهای مبارزین را میدزدد و بازماندگانشان را حبس و شکنجه میکند. ما در سکوت خبری جان میدهیم. نه راهپیماییای برایمان میکنند و نه نامی از ما میشنوند.
ما با حکومتی تا دندان مسلح هر روز در جنگیم. حکومتی که بیشترین زندانی عقیدتی را در جهان دارد. حکومتی که هیچ نظر مخالفی را برنمیتابد، و هیچکس در جهان برایش مهم نیست که از سال ۱۳۵۷ تا کنون چقدر اعدام و ترور و شکنجه و قتل و زندانی به وقوع پیوسته. ما شبانه روز با چنین جلادانی در جنگیم که در جهان با آنها مماشات میکنند و دستهای خونآلود آنان را نمیبینند و به آنها مشروعیت میدهند.
اما اما اما تا زمانی که رفیق، یک مبارز یک آزادیخواه و یک آنارشیست نفس میکشد هیچ حکومتی هیچ قدرتی در امان نخواهد بود. ما پیروزیم با دست خالی به دشمن فائق میشویم و از آنان درس عبرتی میسازیم.
فهرست صفحات ما:
https://linktr.ee/asranarshism
با مبارزات ما همیاری کنید:
https://asranarshism.com/fa/%da%a9%d9%85%da%a9_%d9%85%d8%a7%d9%84%db%8c/