«تحلیلی بر جنگ سیاستمداران و بوی گند بقایای لاشهٔ حکومت جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات»
(استحالۀ کلمات سیاسی در نظام ملایی)
از بین رفتن جنگلها و گونههای جانداری و جانواری غیر انسانی. افزایش غیرقابل تحمل دما در تابستان. استخراج رمزارز در مزارع دولتی بزرگ برای تأمین منابع مالی نیرویهای نیابتی. کمبود شدید آب و برق و دارو. بی برنامگی دولتی در زمینه انرژی خورشیدی و توربینهای باد. مازوتسوزی شدید حتی در فصلهای گرم. لااقل ۸۰۰ میلیون تن تولید گازهای گلخانهای و…
کدام یک در به اصطلاح مناظرات تلویزیونی آقایان محلی از اعراب داشت؟
ترم اصلاحطلب مانند ترمهای سیاسی دیگر چنان اماله شده است که فکاهی شده. بخشی هستۀ سخت حکومت که خواهان تغییرات ساختاری در سیستم و… در جهت اسلام حقیقی! است (مانند جبهۀ پایداری و…) اصلاحطلب هستند. مردمی که خیرخواهانه و ناخواسته در جهتآوردن کسی به جای کسی (در هر فرمی از سیستم دولتی) در کار هستند اصلاحطلباند. پوزیسیونبودن، پوزیسیونشدن و پوزیسیونماندن سرنوشت جمعی جامعهای است که از آرمانگرایی و تجربه میترسد و در چهارچوب قوانین و امنیت و امر نشخوارشده میمانند. تجربه هراسانگیز است و دوگانۀ آزادی و امنیت دوگانهای حقیقی است.
تفکر پیرامون اپوزیسیونبودن، اپوزیسیونشدن و اپوزیسیونماندن برای جامعهای که به صورت تاریخی و زیر یوغ استبداد، گفتوگو را تجربه نکرده و درگیر تنشهای جدی پیرو منافع با خود نشده، چیزی است که ناخودآگاه جمعی از آن فرار میکند. این که امر توافقی_قراردادی در سیستم و مناسبات قدرت جایگاهی ندارد و راه حل نهایی خرد جمعی و مشارکتهای داوطلبانه منوط به نقاط مختلف اشتراک برای حل مسئله است. امر سیاسی چیزی به جز حق مشارکت داوطلبانه نیست و بت دولت نمیتواند این گناه بزرگ را بپذیرد.
اپوزیسیونبودن یعنی ضد جایگاه حاکمیتبودن.
پوزیسیون داخل حکومت جدیداً به جد به جان هم افتادهاند. علی خامنهای خواستار تقلیل قدرت باندها و مافیاهای کلپتوکراسی نهادینۀ در قدرت شده تا گذار از رهبر به رهبر و جانشین خود را در سال پیش رو راحتتر کند اما بوی متعفن لاشۀ سیستم تمام باندها را به گونهای به جان هم انداخته و دعواهای باندها را به گونهای افزایش داده که بیش از شوی تلویزیونی آقایان در تلویزیون، ابزار خنده و شادی و سرگرمی است. شوراهای مختلفشان پس از کتلت_جمهور، ضریب_جمهور ساختند. آنقدر ناشیانه که نشان دادند، آخوند نه از آمار و احتمالات پایه چیزی بلد است و نه از قانون بنفورد. پس از آن که رویترز چشمبستهغیبگفت و سیزدهدرصدیبودنشان جهانی شد دیدند راهی بجز اقرار ندارد. اقرار کردند و اقرار سختی بود بالاخره هرچه باشد:
«علی خامنهای، ۵ اسفند ۱۳۹۴:
«انتخابات صرفاً این نیست که ما حالا میرویم پای صندوق رای و یک برگه رایای به نام کسی میاندازیم در صندوق. مسئله بیعت مردم با نظام است.»
یا علی خامنهای ۲۶ خرداد ۱۴۰۰:
«عدم حضور مردم در انتخابات طبعاً فاصلهگیری مردم از نظام جمهوری اسلامی است.»»
هرچند که آخوند گربۀ مرتضی علی است:
«۱۳ تیر ۱۴۰۳: اگر کسی تصور کند این عدهای که رای ندادند به خاطر این بود که با نظام مخالف بودند سخت در اشتباه است. این فهم ۱۰۰ درصد اشتباه است.»
به هرحال کمکم زبان گشادند:
«محمدباقر قالیباف، رییس مجلس، درباره کاهش شدید مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری گفت: «پیامدهای آن برای نظام حکمرانی و سرنوشت عمومی جامعه آنقدر سنگین است که نمیتوانیم به راحتی از کنار آن بگذریم.»
او افزود تمایل نداشتن مردم به رای دادن «باید اهل سیاست را به خود بیاورد.»
یا مسعود پزشکیان در نشستی با روسای ستادهای انتخاباتی اصولگرا، ضمن بیان اینکه «در دور دوم انتخابات مجلس تنها ۸ درصد حضور پیدا کردند»، گفت: «در انتخابات نامزد شدم چون نظام را در خطر میدیدم و اگر شرایط انتخابات مثل قبل بود، شرایط نامطلوبی حاکم و کل نظام زیر سوال میرفت.»»
ضمناً قالیباف گفته بخشی از انقلابیون و جبهه رفتهها هم در انتخابات شرکت نکردهاند.
طبق نظر سنجی که چند سال پیش در توییتر انجام دادهایم یک سوم براندازان به نحوی بازماندگان جنگ و خانواده آنها و خویشان کشتههای جتگ هستند.
جلیلی مهرۀ سیستم بوده و همیشه در سیستم بوده و کار میکرده. با کمی رانت اینور آنورتر. بخشی از مردمی که در همین ۱۳درصد بودند هم از کسانی بودند که از این حاکمیت عبور کردهاند و از غیض معاویه به علی رأی داند و در بازی سیستم افتادند.
پایان سایۀ خدا بر دیوارۀ این غار نزدیک است.
کیارش آزادی