شعر: معدن زغال‌سنگ


نوشته ی یک انارشیست:

معدن زغال‌سنگ، معدن سنگ‌های قیمتی، طلا و الماس،

با مجوز دولت از برای غارت (استخراج) منابع طبیعی که ثروتی‌ست عمومی به کام استثمارگران،

کار از کارگران معدن زغال سنگ و حفاری در اعماق زمین داغ،

در تونل‌های تنگ و‌ تاریک و بی‌پایان،

کار در  زیر خروارها سنگ و خاک،

کار در کمبود کپسول‌های آکسیژن،

کار با نفس‌های بریده بریده، سنگین در انبوهی از  گرد و غبار،

کار بدون لباس‌های ایمنی،

کار در هر لحظه ترس از انفجار،

فشار روحی و انبوهی از دلهره در انتظار هر لحظه مرگ،

کار در حادثه‌،

پشت حادثه،

کار در ریزش معدن:

جسدهایی دفن شده در زیر آوار،

بدن‌های بی‌جان از خفگی در گاز،

سوختگی در شعله‌های بی‌رحم انفجار،

برای پر کردن شکم دولت، سرمایه‌دار…

کشته شدن کارگران معدن ها و تسلیت‌های بی‌پایان،

شعرها و سخنرانی‌ها،

مقالاتی با شعارهای امری « کارگران جهان متحد شوید!».

بدون سازماندهی در محل کار

و باز دولت،

قدرت،

کنترل نیروی کار و  انباشت ثروت،

دوباره فاجعه پشت فاجعه،

حادثه پس از حادثه،

ریزش معدن،

خفگی،

سوختگی،

و کارگر،

و کارگر زیر خروارها سنگ‌ افتاده مرده بی‌نفس.