نوشته ی یک انارشیست:
معدن زغالسنگ، معدن سنگهای قیمتی، طلا و الماس،
با مجوز دولت از برای غارت (استخراج) منابع طبیعی که ثروتیست عمومی به کام استثمارگران،
کار از کارگران معدن زغال سنگ و حفاری در اعماق زمین داغ،
در تونلهای تنگ و تاریک و بیپایان،
کار در زیر خروارها سنگ و خاک،
کار در کمبود کپسولهای آکسیژن،
کار با نفسهای بریده بریده، سنگین در انبوهی از گرد و غبار،
کار بدون لباسهای ایمنی،
کار در هر لحظه ترس از انفجار،
فشار روحی و انبوهی از دلهره در انتظار هر لحظه مرگ،
کار در حادثه،
پشت حادثه،
کار در ریزش معدن:
جسدهایی دفن شده در زیر آوار،
بدنهای بیجان از خفگی در گاز،
سوختگی در شعلههای بیرحم انفجار،
برای پر کردن شکم دولت، سرمایهدار…
کشته شدن کارگران معدن ها و تسلیتهای بیپایان،
شعرها و سخنرانیها،
مقالاتی با شعارهای امری « کارگران جهان متحد شوید!».
بدون سازماندهی در محل کار
و باز دولت،
قدرت،
کنترل نیروی کار و انباشت ثروت،
دوباره فاجعه پشت فاجعه،
حادثه پس از حادثه،
ریزش معدن،
خفگی،
سوختگی،
و کارگر،
و کارگر زیر خروارها سنگ افتاده مرده بینفس.