ذال، شورشگری است در جغرافیای افغانستان


نویسنده: مکتب خانه

ذال

نام او ذال نیست.

اما در یک قلعه زندگی می‌کند.

دیار و شهرش قلعه او هستند.

قلعه ذال در ولسوالی کندوز

هر صبح دوشنبه از دیواره های این قلعه آویزان می شود تا درس های صنف های مختلف را ضبط کند و به اهالی این قلعه هفتاد و یک در که تماما مسدود اند برساند.

در روستایشان نشانی از اینترنت و برق نیست و طالبان درس خواندن زنان را هم ممنوع کرده اند.

او یک دختر پانزده ساله بسیار شجاع است که برای فراهم کردن امکان تحصیل برای خودش و بقیه هم ولایتی هایش می جنگد.

و درس های آنلاین و یا اینترنتی را ضبط می نماید و در ده پخش میکند.

او هم ملالی یوسف ذی است و در جهان دیگری تصویرش را با جایزه های حقوق بشری روی مجلات چاپ می‌کنند.

اما ذال والدینی ندارد که حامی اش باشند و دولت کشورش او را مرده می خواهد.

ذال یک ستاره نیست و همین جا در کنار ما و در روی زمین می درخشد.

هواپیما ها تنها برای کشتن او بلند می شوند و تنها آتش بازی که دیده است، ناشی از آتش مواد آتش زایی هستند که برای نابودی اش به کار گرفته می شوند.

می‌گویند ذال دختر گل جان است.

گل جان همان زن کتابفروشی بود که در کابل در مقابل طالبان ایستادگی میکرد‌.

و یا تجلی ایستادن آرزوهای سوخته فرخنده ملک زاده می باشد.

و شاید پس از گل جان ها آن ذال متولد شده است.

ذال خبر خوش و قطعی در جغرافیای افغانستان است‌.

برای بودن اش محتاج به هیچ تعلل و هیچ دولتی نیست.

او شورشگری است که همین حالا آمده است و تا زمستان و بهار بعدی لازم نیست منتظرش بمانیم.

و قشون اش را در جیب هایش می گذارد.

او به سادگی زنده است و زندگی می کند و وجود دارد.

ذال یک حقیقت واقعی و بی نظیر است

همان حقیقتی که خسته و گرفته مردمان در انتظارش نشسته اند.

با این حال این یک پدیده ی شگفت آور انسان است

انسان در تنها جنگیدن و فرسوده شدن از پا می افتد.

و نفس آن بند می آید.

او هم نجات می دهد و هم به منجی هایی احتیاج دارد

منجی هایی که باور کنند که خود حقیقتی واقعی اند

و دست های او را بگیرند.

و آن گاه حقیقت مشترک و تاثیر آن بسیار بزرگ تر خواهد بود.

و

حقیقت واقعی می تواند ناجی باشد و بدرخشد و یک انسان باقی بماند.

,