ما دشمنِ نامهای مقدسیم،
نه به قانون تعظیم میکنیم،
نه به خدا ،نه به میهن
و نه به جماعتی که دستبهسینه،
آیندهشان را به تکرار گذشته میسپارند.
ما فرزندان شبهای بیپرچم،
با شعلههای بیصدا در سینههامان،
بتی اگر باشد، از خنده ساختهایم.
میخندیم،با دهانی باز،
به ترسهای موروثی،
به کتابهای قانون.
به مرزهایی که با خون کشیده شدهاند.
میخندیم!
زیرا حقیقت را با خنده مینویسیم،
و شور را با خون.
میخندیم
با خندهای سرخ
لبریز از نفرتِ کهنه.
با خندهای آبی
تر و تازه، مثل لبهای کسی که
هنوز هم، دوستت میدارد.
ما میخندیم…
تا جهان، یکبار برای همیشه،
از خوابِ فرمان بیدار شود.
*این شعر سپید(شاملویی)، متاثر از «بهسوی هیچ خلاق» نوشته شاعر و نویسنده آنارشیست ، رفیق انقلابی اهل ایتالیا ،”رنزو نواتوره” بوده است*