خانواده، رفقا و ریشههای ما ( از ایران و افغانستان ) در جغرافیای سرکوب—در ایران— گیر افتادهاند. اینجا دیگر فقط یک حکومت نیست، ماشین جنگیایست علیه مردم خودش. جمهوری اسلامی با بیرحمی تمام، هر روز بیشتر از دیروز، جنگ را به خیابانهای شهر، خانههای مردم، و زندگی بیپناهترینها میکشاند؛ نه علیه دشمنی بیرونی، بلکه علیه تنهای بیسلاح و صداهای بیپناه
در روزهای اخیر، قطع هدفمند اینترنت، خطوط تلفن و ارتباطات با خارج از کشور ، به ابزاری کلیدی برای سرکوب بدل شده است. این قطعیها تصادفی نیستند؛ بخشی از استراتژی امنیتی رژیماند برای پنهانکردن ابعاد جنایت، انسداد همبستهگی اجتماعی و استفاده از مردم بهعنوان سپر انسانی
وقتی مردم نتوانند از محل حملهها باخبر شوند، راه فرار بسته میشود. وقتی نتوانند با هم تماس بگیرند، هیچ مقاومت جمعی ممکن نیست. وقتی خبر بیرون نرود، حتی خون هم بیصدا میریزد
رژیم جمهوری اسلامی به سکوت نیاز دارد، نه فقط برای بقا، که برای جنایت
بیصدا کردن مردم یعنی سرکوب بیهزینه. قطع ارتباط، یعنی بریدن رگهای جامعه؛ یعنی انحصار کامل قدرت و حذف هر امکانی برای اعتراض، برای پیوند، برای زندهماندن
ما به رسانههای رسمیشان، به حقیقت ساختهگیشان، به قدرتشان باور نداریم
ما به همدیگر تکیه داریم. به شبکههای انسانی و به مقاومت