بیانیه حمایت همه جانبه «جبهه آنارشیستی» از اعتراضات سبزوار + ویدئوکلیپ

بیانیه‌ی "جبهه‌ی آنارشیستی" علیه چهار سال حاکمیت تاریک طالبان بر افغانستان

بیانیه حمایت همه جانبه جبهه آنارشیستی از اعتراضات سبزوار

آنچه در شب‌های داغ سبزوار رخ داده و می‌دهد، اتفاقی گذرا نیست. خیابان‌هایی که از فریاد «نه آب داریم، نه برق!» می‌لرزند، فقط میزبان شکایتی روزمره نیستند؛ بلکه صحنه‌ی آشکاری‌اند از فروپاشی تدریجی یک نظام که در تلفیق دین و سرمایه، نه به عدالت رسیده، نه به کارآمدی.

جمهوری اسلامی طی دهه‌های گذشته، با ساختاری که از یک‌سو مبتنی بر رانت، خویشاوندسالاری و سودجویی نامولد بخش‌هایی خاص است و از سوی دیگر با یک دستگاه ایدئولوژیک مذهبی مشروعیت می‌طلبد، نه تنها نتوانسته منابع حیاتی را مدیریت کند، بلکه آنها را به ورطه‌ی نابودی کشانده است.

کم‌آبی امروز نتیجه‌ی سال‌ها سیاست‌گذاری غلط است. سدسازی‌های بی‌پشتوانه، انتقال‌های بین‌حوضه‌ای، تشویق به کشاورزی ناپایدار برای توجیه خودکفایی موهوم، و واگذاری منابع آبی به نهادهای وابسته، همه بخشی از فرآیندی بوده که منجر به مرگ تدریجی آب در ایران شده است. اما آنچه مردم سبزوار را به خیابان کشانده، نه صرفاً کاهش منابع طبیعی، بلکه بی‌عدالتی در تخصیص، دروغ در پاسخ‌گویی، و سکوت در برابر رنج انسان‌هاست.

همین ساختار سرمایه‌داری-دینی، که نه به رقابت شفاف باور دارد و نه به رفاه عمومی، دهه‌هاست که در حوزه انرژی نیز رویکردی سودمحور، فاسد و غیرعلمی اتخاذ کرده است. نیروگاه‌ها با تکنولوژی کهنه، گازرسانی اولویت‌دار به صنایع خاص، بی‌توجهی به انرژی‌های تجدیدپذیر، و فقدان برنامه‌ریزی ملی، در نهایت منجر به وضعیتی شده که مردم سبزوار در گرمای تابستان بدون برق مانده‌اند، اما سرمایه‌گذاران نزدیک به قدرت همچنان سود می‌برند.

ما با حاکمیتی بی‌پاسخ رو‌به‌رو هستیم؛ بی‌پاسخی با روشی که از پیشوایان منحط دینی خود به ارث برده: دین را به‌مثابه سپر بگیر، و سرمایه‌ را به‌مثابه پاداش.

ترکیب دین و سرمایه در این سیستم، نه اخلاق آورده و نه عدالت؛ بلکه با استفاده ابزاری از ایمان مردم، ساختار قدرت توانسته خود را از پاسخ‌گویی معاف کند. وقتی اعتراض می‌کنی، تو را متهم می‌کنند به اغتشاش یا بی‌دینی و با گاز اشک‌آور و باتوم استقبالت می‌کنند؛ در حالی که مشکل، دقیقاً در بی‌اخلاقی آن سیستمی است که ثروت ملی را در دست نهادهای غیرپاسخ‌گو متمرکز کرده و به هیچ‌کس پاسخ نمی‌دهد.

بدین سان ما در برابر ساختاری ایستاده‌ایم که به‌نام دین، مشروعیت میگیرد و به‌نام سرمایه، چپاول می‌کند.

پس در نتیجه ما دیگر به وعده‌ها اعتماد نداریم، به اصلاح از درون این ساختار باور نداریم، به بازسازی در چارچوب همان قدرت فاسد هم ایمان نداریم.

آنچه خواهان آنیم، بازپس‌گیری حق زیستن است، حق فریاد زدن، حق تصمیم‌گیری برای سرنوشت خود، بی‌واسطه‌ی دلالان قدرت و دین.

و این حق، نه با مذاکره نه با بیانیه‌های حکومتی، نه با وعده‌های چند نهاد پوشالی، بلکه تنها با کنش مستقیم، مقاومت خیابانی، و پیوند آگاهانه‌ی ما با همدیگر به دست می‌آید.

حال کاملا مشهود است که خیابان‌های سبزوار چرا از فریاد مردم مالامال گشته:

زیرا دیگر نه تنها آب و برق ندارند، بلکه امید هم ندارند.

نه فقط گرمای هوا فشار می‌آورد، بلکه گرمای خشم، تحقیر و انفعال، آن‌ها را درون ساختار قدرت دینی می‌پزد.

وقتی هیچ نهاد مسئول مستقلی برای رسیدگی نیست، وقتی رسانه‌ها سانسور می‌کنند، وقتی فریادها را گاز اشک‌آور خفه می‌کند، تنها چیزی که باقی می‌ماند، آغوش خیابان است.

و در این خیابان‌هاست که انسان‌های مستقل اما هم‌سرنوشت، کنار هم می‌ایستند.

بدون رهبر، بدون مجوز، بدون اعتماد به قول‌ها.

فقط با اتکا به یک چیز:

«دیگر بس است.»

ما علاوه بر حمایت بی‌قید و شرط خود از قیام شورانگیز سبزوار، خواهان گسترش این اعتراضات به دیگر شهرها و استان‌های ایران هستیم.

اعتراضاتی که حق قطعی و طبیعی ماست؛ حقی بی‌واسطه، در برابر منابعی که از ما سلب شده است.

پس اگر واقعا گرمازدگی، تشنگی، و رنج استحمام‌ناکرده، بخشی از زندگی امروزمان است، بدانید این زندگی سهم ما نیست.

باید بدون ترس از هر بت امنیتی، هر قبای مذهبی، به پا خیزیم،قیام کنیم.

سنگفرش‌های خیابان را زیر پا له کنیم، حق خود را فریاد بزنیم، خون گرم بنوشیم و چنانکه نزدیک به نیم قرن، زندگی را از ما سلب کردند، دودمانشان را، دولت و سرمایه‌شان را، چنان به باد فنا دهیم که آن آل‌خفای لولیده در فاضلاب‌ها — بالاخص آن دیکتاتور عبا به دوش خونخوار — از دهشت چنین مهمی، لرزشی هراس‌انگیز بر اجسام ناقص‌شان احساس کنند و خود را آماده‌ی دیدار با عزرائیل خیالی‌شان سازند.

برای مشاهده ویدئوکلیپ روی این لینک کلیک نمائید:

Fediverse Reactions