روایت طرد شده؛ بحران بازنمایی در حکمرانی جمهوری اسلامی


یکی از مهم‌ترین چالش‌های جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر، بحران روایت از عملکرد و دستاوردهایش در عرصه حکمرانی است. روایت رسمی که حکومت از «موفقیت» در مدیریت کشور ارائه می‌دهد، در سطح افکار عمومی به‌طور گسترده طرد شده است. همین طردشدگی، رهبر جمهوری اسلامی را در مواضع اخیرش به تأکید بر لزوم روایت‌گری از «نقاط قوت» واداشته است؛ تأکیدی که در ظاهر تلاشی برای تغییر روند موجود است، اما در واقع بیش از هر چیز نشان‌دهنده اعتراف به شکست روایت دولتی پیشین است.

با این حال، تجربه‌های فردی و جمعی شهروندان، همراه با دریافت‌ها و جهت‌دهی رسانه‌ای، بنیان اصلی شکل‌گیری روایت‌های اجتماعی را می‌سازند. روایت مسلط از عملکرد یک دولت را نمی‌توان با دستور حکومتی یا توصیه مقامات تغییر داد؛ زیرا روایت اجتماعی، برآمده از زیست روزمره و درک ملموس از واقعیت‌هاست. بنابراین، هرچه بیشتر بر لزوم تکرار و برجسته‌سازی «نقاط قوت» تأکید شود، برای افکار عمومی معنایی جز تأیید شکست روایت رسمی و نگرانی حاکمیت از طرد شدن آن ندارد.

از این زاویه، سخنان اخیر علی خامنه‌ای نه تنها به بازسازی اعتماد عمومی کمک نمی‌کند، بلکه به‌طور معکوس می‌تواند باور به روایت نخست ــ یعنی ناکارآمدی و ضعف حکومت ــ را تقویت کند. این امر ضعف ساختاری دیگری را نیز آشکار می‌سازد: فقدان عقلانیت ابزاری در نظام تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی. به جای تحلیل واقع‌بینانه و اتخاذ تدابیر کارآمد برای رفع بحران‌های عینی، تأکید بر تغییر دستوری روایت نشان می‌دهد که حاکمیت همچنان ابزارهای ارتباطی و اجتماعی لازم برای بازتولید مشروعیت را در اختیار ندارد.

به بیان دیگر، تلاش برای تحمیل روایت جدید نه‌تنها موفق نخواهد بود، بلکه خود به سندی برای تأیید فاصله فزاینده میان روایت دولتی و تجربه اجتماعی بدل می‌شود؛ فاصله‌ای که مشروعیت سیاسی و فرهنگی حکومت را بیش از پیش تهدید می‌کند.

امضا : هیچی