انقلاب نسل ‌Z نپال و تطبیق آن با ایران

نپال

رفقا،
در نپال، جرقه‌ای کوچک(مسدود شدن ۲۶ شبکه اجتماعی)آتشی برافروخت که دودش در کاخ‌های پوسیده قدرت پیچید. جوانان نسل زد، نه با ارتش، نه با حزب، بلکه با صدای خود، با خشم انباشته‌شان از فساد، از فرزندان سیاسی، از فقر و بیکاری، به خیابان‌ها ریختند.
و چه شد؟ نخست‌وزیر سقوط کرد، سانسور فرو ریخت، و تاریخ شاهد بود که آنچه سال‌ها سرکوب شده بود، در یک لحظه به انفجار رسید.

این جوانان، سازمان نیافتگانِ منظم بودند. نه تشکیلات کلاسیک داشتند، نه رهبری کاریزماتیک از جنس سیاستمداران کهنه‌کار.
کاتالیزور آنها یک فعال مدنی بود؛سودان گورونگ، اما خودِ جنبش بی‌رهبر بود. افقی بود
زنده بود
یک موجودی که در میدان‌ها نفس می‌کشید.
در همان لحظه که پلیس به‌سویشان گلوله می‌پاشید، آن‌ها با هشتگ‌ها، با گرافیتی‌ها، با زین‌های خیابانی، روایت رسمی دولت را در هم شکستند.

اکنون بگذارید آینه‌ای در برابر ایران بگذاریم:
در اینجا، همان نسل زد، به دنیا آمده در زیر سایه‌ی فیلترینگ، سرکوب و فساد، تشنه‌ی آزادی است.
اما با تفاوتی بزرگ: اینجا دولت نه از یک ممنوعیت تازه، بلکه از سال‌ها سرکوب سیستماتیک تغذیه کرده است. فضای مدنی مستقل نابود شده، NGOها به اسارت کشیده شده‌اند، و پلیس اخلاق و امنیتی، شمشیر آخته‌ی نظام است.

اما ــ و این همان نقطه‌ی طلایی است ــ این نسل، افقی می‌اندیشد.
بی‌رهبر
شبکه‌ای
و گریزپا.
او سلاحش را در دست دارد: VPNها، هنر زیرزمینی، موسیقی اعتراضی، گرافیتی‌هایی که در دل شب دیوارها را سیاه می‌کنند،رسانه های قلم آتشین در شبکات اجتماعی
جنبشی‌ست که نمی‌توان گردنش را با یک تیغ برید، چون گردن ندارد؛ هزاران سر است، هزاران دهان، هزاران قلم،هزاران
مهسا
نیکا
حدیث
توماج

نپال در عرض چند روز لرزید. نخست‌وزیر استعفا داد.
ایران شاید دیرتر بلرزد، اما وقتی آن لحظه برسد، زمین‌لرزه‌ای خواهد بود که نه یک صندلی، بلکه کل نظام را فرو می‌پاشاند.

این است درس تاریخ:
قدرت، در برابر نسلی که به هیچ مرز و سلسله‌مراتبی تن نمی‌دهد، دیر یا زود زانو خواهد زد. نپال شاهدی است، ایران صحنه‌ی بعدی خواهد بود.

Rebellion(m.n)

Fediverse Reactions
,